آیا یادگیری و به خاطر سپردن افعال رایج در زبان انگلیسی را جدی میگیرید؟ افعالی که بدون آنها تقریبا نمیتوانید هیچ جملهی درست درمانی بنویسید یا بیان کنید! خصوصا که در زبان انگلیسی، برای اکثر اعمال فعل مشخصی وجود دارد! حتی برای «پرت کردن یک شخص از پنجره به بیرون» یا «رودههای کسی را از حلقومش بیرون کشیدن» نیز یک فعل مشخص وجود دارد! وقتی در زبان انگلیسی، چنین سیستمی وجود دارد، تا کی میخواهید از افعال «to be» برای رساندن منظورتان استفاده کنید؟
برای اینکه بتوانید جملهای به زبان انگلیسی بیان کنید، هیچ راهی ندارید جز اینکه فعل جمله را بدانید. تقریبا هر جمله شامل یک فعل میشود. اما بین این همه فعل مختلف در زبان انگلیسی، باید از کجا شروع کنیم و ابتدا کدام افعال را یاد بگیریم؟
در ادامه قرار است شما را با رایجترین افعال انگلیسی آشنا کنیم. افعالی که آنها را در هر شرایطی مشاهده میکنید.
ابتدا با افعالی شروع میکنیم که هرجا بروید ممکن است به گوشتان بخورد. سپس افعال خاصتر را برای شرایط مشابه آموزش میدهیم. برای مثال، شما در سفرهای مختلف، مکانهای مختلف و … ممکن است از افعال خاصی استفاده کنید که حتما آنها را به شما آموزش خواهیم داد. پس با ما در این مقاله همراه باشید.
نحوهی تمرین با افعال انگلیسی
با افعال بازی کنید
گاهی اوقات برای اینکه یک فعل را بهتر به خاطر بسپارید، میتوانید اسم آن فعل خاص را به فعل تبدیل کنید. همانطور که میدانید در زبان انگلیسی این امر ممکن است. چون هر کلمه با پسوندهای خاصی به اسم یا فعل تبدیل میشود. برای مثال، select به عنوان فعل و selection به صورت اسم مورد استفاده قرار میگیرد.
افعال را روی تکههای کاغذی جداگانه بنویسید و هر یک از کاغذها را درون یک کلاه قرار دهید. یک تکه کاغذ را از کلاه بکشید و با فعلی که به صورت شانسی بیرون آوردهاید تمرین کنید. سپس فعل بعدی و این عمل را به همین ترتیب انجام دهید تا تمام افعال موجود در کلاه را یاد بگیرید. این تمرین را به سادگی و تنهایی میتوانید انجام بدهید. نگران نباشید. قرار نیست از کلاه، خرگوش دربیاورید. قضیه فقط چند فعل ساده است
بیست سوالی بازی کنید. اگر تنها نیستید و همکلاسی یا دوست شما کنارتان نشسته است، میتوانید فعل را از کلاه بیرون بکشید و به او بگویید که کلمه را حدس بزند. البته اگر انگلیسی بلد نیست و تمایلی هم به یادگیری این زبان ندارد، دور این کار را خط بکشید.
ویدیوهای مختلف تماشا کنید تا کاربرد افعال را به خاطر بسپارید
آیا شما با نگاه کردن یاد میگیرید؟
اگر برای آشنایی با کاربرد افعال در جملات واقعی، چند ویدیو به زبان انگلیسی تماشا کنید؛ خیلی بهتر میتوانید این کلمات را یاد بگیرید و به خاطر بسپارید.
فلش کارت درست کنید
این روش مطالعه را میتوان روش کلاسیک و نوستالژیکی برای یادگیری افعال به شمار آورد. فلشکارتها روشی ساده و سریع برای به خاطر سپردن افعال انگلیسی هستند.
یک فعل انگلیسی را روی کارت بنویسید و معنی آن را (به فارسی یا به زبان انگلیسی) پست کارت بنویسید. البته توصیه میکنیم که معنی آنها را پشت کارت بنویسید تا مغز خود را به یک دیکشنری تک زبانهی حرفهای تبدیل کنید؟
دوره های آموزش زبان انگلیسی |
|
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای کودکان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان |
داستان بنویسید
به بخش مورد علاقهی من رسیدیم؟ بیایید فرض کنیم که از طریق روشهای بالا تعاریف را به خاطر سپردهاید. فرض میکنیم شما به مرحلهای رسیدهاید که میتوانید منظور دیگران را هنگام استفاده از افعال در یک جمله متوجه شوید. حالا باید از این نکته مطمئن شوید که میتوانید خودتان به تنهایی نیز از افعال مختلف استفاده کنید.
سعی کنید یک داستان کوتاه بنویسید و هنگام نوشتن این داستان، خود را به چالش بکشید. مثلا برای خود شرطی بگذارید که حتما از 10 یا 15 فعلی که اخیرا یاد گرفتهاید، در داستان استفاده کنید. هیچ نگران نباشید، کسی از شما انتظار ندارد که در حد «جیمز جویس» (James Joyce) باشید و اثر هنری خلق کنید. صرفا قرار است نحوهی استفاده از افعال را یاد بگیرید و آنها را به هر طریقی که شده به خاطر بسپارید. اگر دوستی دارید که مثل شما در حال یادگیری زبان انگلیسی است، میتوانید با او مبادلهی کالا به کالا کنید. یعنی داستانهای یکدیگر را بگیرید و به تصحیح و یادگیری بیشتر افعال بپردازید.
اگر با نوشتن به خوبی همه چیز را به خاطر میگذارید، این روشی فوقالعاده برای یادگیری و حتی ارزیابی مهارتهایتان است. حالا نوبت این رسیده که افعال پرکاربرد در زبان انگلیسی را با مثال معرفی کنیم. در ادامه، هم معنی انگلیسی و هم فارسی نوشته شده است که به شما در درک بیشتر کلمات کمک کند
معرفی افعال رایج و پرکاربرد در زبان انگلیسی
رایجترین افعال انگلیسی:
1. to be
Conjugation: to be
Conjugation:to exist
He is the only male cousin in his family.
معنی: رخ دادن، اتفاق افتادن
to occur or take place
The conference will be next Wednesday.
2. to have
Conjugation: to have
Definition:
to own or hold
معنی: نگهداشتن یا داشتن
I have two dogs.
to experience
We had a good time at the restaurant last night.
3. to ask
Conjugation: to ask
Definition:
to say something to gain information
معنی: چیزی از کسی خواستن یا سوال پرسیدن
Did you ask the teacher when your homework assignment is due?
to request something from someone
Mom asked me to clean my room.
4. to do
Conjugation: to do
Definition:
to perform an action
معنی: انجام کار
A: What do you like to do on weekends?
B: I usually watch TV and play with my dogs.
to act in a certain way
معنی دوم: انجام یک کار به روشی خاص
My favorite football team is doing poorly.
5. to get
Conjugation: to get
Definition:
to receive
معنی اول: دریافت کردن
A: Has the letter I sent arrived yet?
B: Yes, I got it.
to obtain or fetch
معنی دوم: به دست آوردن یا دریافت کردن
Can you get my jacket from the closet for me?
to understand
معنی سوم: فهمیدن
A: Are you still studying for the English test?
B: Yes. I just don’t get how to conjugate verbs!
A: I know, conjugations are difficult to understand.
6. to go
Conjugation: to go
Definition:
to move from one place to another
معنی اول: حرکت کردن از جایی به جای دیگر، رفتن
Are you going to the concert next weekend?
to leave
معنی دوم: ترک کردن
It’s already 11:00? I have to go!
7. to hear
Conjugation: to hear
Definition:
to take in a sound with your ears
معنی: شنیدن
A: Did you hear that sound?
B: Yeah, but don’t worry, I think it’s just the wind.
to be aware of
معنی دوم: آگاه شدن از موضوعی، خبردار شدن
Did you hear about Taylor Swift’s new cat?
8. to say
Conjugation: to say
Definition:
to utter words aloud
معنی: گفتن چیزی، بیان چیزی
A: What did she say?
B: She said that she will think about it.
to convey information
معنی دوم: ابراز اطلاعات
The website says the museum will open at 8:00.
9. to know
Conjugation: to know
Definition:
to be aware of
معنی: آگاه بودن از موضوعی
Did you know that Taylor Swift got a new cat?
to have a relationship with someone
معنی دوم: آشنا بودن با شخص خاصی
A: Do you know Sarah?
B: Yes, we used to work together.
10. to like
Conjugation: to like
Definition:
to enjoy
معنی: لذت بردن، دوست داشتن
نکته: پس وقتی میگوییم «I like ice cream» یعنی از بستنی خوردن لذت میبریم و وقتی میگوییم «I love somebody» یعنی شخصی را دوست داریم. درست است که اصطلاح «دوست داشتن» در فارسی یکسان است، ولی در انگلیسی برای احساسات مختلف، افعال مختلفی هم در نظر گرفته شده است.
A: Do you like the TV show “Supernatural?”
B: Yes, but I like “Breaking Bad” more.
11. to love
Conjugation: to love
Definition:
to like a lot
معنی: عاشق موضوعی بودن
A: Do you like the movie “Ocean’s 11?”
B: Yes, I love that movie!
to have deep romantic or emotional feelings for
معنی دوم: عاشق کسی بودن
I know your mom is strict, but remember that she loves you.
I love Steve—I want to marry him!
12. to need
Conjugation: to need
Definition:
to require
معنی: لازم داشتن
I need a pencil to take the test.
13. to want
Conjugation: to want
Definition:
to desire
معنی: خواستن
I want a puppy, but I would adopt an older dog if I found the right one.
14. to think
Conjugation: to think
Definition:
to have an opinion or belief
معنی: فکر کردن، تفکر کردن
I don’t think the color red looks good on me.
I think God is real.
to direct your mind toward something
معنی دوم: نقشه کشیدن، برنامه داشتن
A: What are you thinking about?
B: I am thinking about what I want to eat for lunch.
افعال رایج در زبان انگلیسی برای محیط خانه
15. to eat
Conjugation: to eat
Definition:
to put food in your mouth and swallow it
معنی: غذا خوردن
Do you want to eat pizza or chicken for dinner?
16. to drink
Conjugation: to drink
Definition:
معنی: نوشیدن
to put liquid in your mouth and swallow it
Don’t forget to drink water before you go to bed.
17. to watch
Conjugation: to watch
Definition:
to look at or observe
معنی: نگاه کردن، تماشا کردن
You can watch TV for 30 minutes when we get home.
18. to sleep
Conjugation: to sleep
Definition:
to be asleep
معنی: خوابیدن
I try to sleep for at least eight hours every night.
19. to cook
Conjugation: to cook
Definition:
to prepare food or a meal
معنی: غذا پختن
Dad loves to cook healthy meals for the family.
20. to clean (up)
Conjugation: to clean
Definition:
to make something free of dirt or mess
معنی: تمیز کردن
Let’s clean the living room before we have guests over.
Did you clean up the mess on the kitchen counter?
21. to open
Conjugation: to open
Definition:
to move something so that there is a space for access or view
معنی: باز کردن
I can’t open this pickle jar—can you help?
Open the window so the fresh air can get in.
22. to close
Conjugation: to close
Definition:
to move as to cover an opening
معنی: بستن
Close the refrigerator door so we don’t waste electricity.
English Verbs for School
23. to learn
Conjugation: to learn
Definition:
to gain knowledge of or skill in something
معنی: یادگرفتن
I am learning a lot in my English class!
24. to teach
Conjugation: to teach
Definition:
to show or explain how to do something
معنی: درس دادن
The professor will teach us how to read the data in tomorrow’s class.
25. to study
Conjugation: to study
Definition:
to devote time to an academic field
معنی: مطالعه کردن
نکته: در زبان فارسی، اگر دبیرستانی باشید و بگویید «دارم ریاضی میخوانم» ، همه متوجه میشوند که هدفتان امتحان ریاضی است. اگر دانشجو باشید و بگویید «دارم ریاضی میخوانم»، همه متوجه میشوند که رشتهی تحصیلی شما ریاضی است. اما در زبان انگلیسی، قرار نیست تشخیص این نکته را به مخاطب واگذار کنید. چون اگر دبیرستانی باشید و به کسی بگویید :«I am studying math»، مطمئنا تصور میکند مدرک دانشگاهی شما، ریاضی خواهد بود. پس باید منظور خود را به این شکل بیان کنید:«I am studying math for the math test». به این ترتیب همه متوجه میشوند که شما صرفا برای مدت زمانی کوتاه در حال یادگیری ریاضی هستید.
A: I hear you are starting college in the fall. What do you want to study?
B: I think I want to major in history.
A: Do you want to play basketball tomorrow night?
B: I can’t. I have to study for my communication class.
A: What are you studying for?
B: I have a huge test on Friday.
26. to write
Conjugation: to write
Definition:
to mark words on a surface
معنی: نوشتن
Can you write the rules on the chalkboard?
to compose a document
معنی دوم: سندسازی
I have to write a six-page paper by Monday morning.
27. to read
Conjugation: to read
Definition:
to look at and understand written text
معنی: خواندن
Everyone remember to read the first chapter of your textbook by tomorrow.
28. to assign
Conjugation: to assign
Definition:
to give a job or task to someone
معنی: اختصاص دادن
The teacher assigned us so much homework!
29. to listen
Conjugation: to listen
Definition:
to pay attention to sound
معنی: شنیدن
Did you listen to the teacher’s instructions?
افعال رایج در زبان انگلیسی برای تجارت
30. to work
Conjugation: to work
Definition: to be engaged in a practical activity, especially at one’s job
معنی: کار کردن
I’m an elementary school teacher. I work at the school down the street.
31. to submit
Conjugation: to submit
Definition:
to present to someone for judgment
معنی: ارائه دادن
I have to submit my report to the manager by 5:00.
32. to explain
Conjugation: to explain
Definition:
to describe an idea to someone so that they understand it
معنی: توضیح دادن
A: Can you explain how to create this document to me?
B: Sure! First, select a template in Microsoft Word.
33. to contact
Conjugation: to contact
Definition:
to communicate with someone
معنی: ارتباط برقرار کردن
A: Have you contacted the manager yet?
B: Yes, I called her cell phone this morning.
34. to send
Conjugation: to send
Definition:
to arrange for the delivery of
معنی: فرستادن
A: Have you contacted the manager yet?
B: No, but I will send her an email tomorrow.
I sent the team the memo yesterday.
35. to buy
Conjugation: to buy
Definition:
to obtain in exchange for payment
معنی: خرید کردن
We need to buy more uniforms for the new employees.
36. to sell
Conjugation: to sell
Definition:
to give in exchange for payment
معنی: فروختن
I sold 12 boxes this week.
37. to pay
Conjugation: to pay
Definition:
to give currency in exchange for an item or service
معنی: پرداخت کردن
A: Where do I pay for this necklace?
B: You can pay at the cash register at the front of the store.
A: Did the boss pay us yet?
B: No, he pays us every Friday.
38. to advertise
Conjugation: to advertise
Definition:
to promote something in a public medium
معنی: تبلیغ کردن
A: What’s the best way to advertise the product?
B: We could create a TV commercial.
C: If we’re going to do that, let’s write a radio commercial, too.
39. to finish
Conjugation: to finish
Definition:
to complete
معنی: تمام کردن
A: When do you think you can finish writing that speech?
B: I should finish it by the end of the day on Tuesday.
افعال انگلیسی رایج در مسافرت
40. to travel
Conjugation: to travel
Definition:
to make a journey
معنی: سفر کردن
My dad and I are traveling to Spain this summer.
41. to visit
Conjugation: to visit
Definition:
to go see someone or something
معنی: دیدار از جایی یا ملاقات با کسی
I want to visit my grandmother next month.
Let’s visit as many attractions as we can.
42. to explore
Conjugation: to explore
Definition:
to travel through a new place
معنی: کشف کردن
Do you want to explore the neighborhood before we go home?
43. to tour
Conjugation: to tour
Definition:
to travel through a new place, or to explore (explore and tour can often be used interchangeably)
معنی: گردش کردن
Do you want to tour the neighborhood before we go home?
44. to fly
Conjugation: to fly
Definition:
to move through the air
معنی: پرواز کردن
نکته: شما معمولا میبینید که از «fly» برای پرواز پرندگان استفاده میشود. اما اگر منظورمان مسافرت باشد، «fly» به معنی پرواز با هواپیما خواهد بود.
I am flying from Atlanta to New York at 4:00.
45. to ride
Conjugation: to ride
Definition:
to travel in a vehicle
معنی: راندن دوچرخه یا وسیلهی نقلیه
نکته: به یاد داشته باشید، معمولا برای راندن وسایل نقلیه مثل اتوبوس یا ماشین از فعل «drive» (رانندگی کردن» استفاده میشود.
The Eiffel Tower is too far away for us to walk. Let’s ride the bus.
46. to camp
Conjugation: to camp
Definition:
to stay in a tent or camper
معنی: اردو زدن
نکته: شما میتوانید هم از «camp» هم از «to go camping» استفاده کنید. هر دو یک کاربرد را دارندJ
Let’s camp in the mountains this weekend.
Do you want to go camping in the state park?
47. to ski
Conjugation: to ski
Definition:
to travel over snow on skis
معنی: اسکی کردن
نکته: درست مثل «to camp»، شما میتوانید به جای «to ski» از «to go skiing» نیز استفاده کنید.
Would you rather ski in Colorado or Utah?
My family and I go skiing every winter.
48. to stay
Conjugation: to stay
Definition: to remain in one place
معنی: ماندن
نکته: حتی اگر میخواهید موقتا در یک هتل یا هاستل اقامت داشته باشید نیز میتوانید از «to stay» استفاده کنید.
A: You’re going to Sydney? Where are you going to stay?
B: I am staying at a hotel just outside of the city.
A: [on the phone] Where are you?
B: I’m standing at the bus stop.
A: Stay there. I’m on my way.
49. to swim
Conjugation: to swim
Definition:
to move through water
معنی: شنا کردن
نکته: درست مثل «to camp» و «to ski»، میتوانید به جای «to swim» از «to go swimming» استفاده کنید.
Let’s swim in the pool after lunch.
Do you want to go swimming this weekend?
50. to relax
Conjugation: to relax
Definition:
to become less anxious
معنی: استراحت کردن
You need to relax! Hopefully, going on vacation will help.
to partake in an enjoyable activity
Dad is relaxing in the hammock outside.
سخن آخر
هرجا که بروید و به هر متنی که نگاه کنید، با افعال رایج در زبان انگلیسی مواجه میشوید. پس وقتی افعال مقدماتی و پایه را یاد گرفتید، میتوانید افعال پیچیدهتر و پیشرفتهتر را نیز یاد بگیرید. به خاطر داشته باشید که همیشه موضوع جدیدی برای یادگیری وجود دارد.
بیشتر بخوانید :آموزش انواع فعل در زبان انگلیسی
نظر خود را با ما در میان بزارید