در اصطلاحات و نقلقولهای زیر از کلمهی «time» استفاده شده است. هر اصطلاح یا نقل قول یک معنی و دو مثال دارد که به درک مفهوم اصطلاحی جمله با کلمهی «time» کمک میکند. وقتی این اصطلاحات را یاد گرفتید، با کوئیزهای مختلف، مهارتهای خود را محک بزنید.
Ahead of One’s Time
معنی: با استعدادتر از چیزی که بقیه میفهمند
مثال:
He’s ahead of his time. No one knows how important his discoveries are.
- او با استعدادتر از چیزی است که به نظر میرسد. هیچکسی نمیداند که کشفیات او تا چه حد مهم هستند.
She’s always felt that she was ahead of her time, so she isn’t disappointed.
- او همیشه احساس میکند که با استعدادتر از چیزی است که به نظر میرسد، پس ناامید نمیشود.
دوره های آموزش زبان انگلیسی |
|
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای کودکان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان |
Ahead of Time
معنی: قبل از زمان توافق شده
مثالها:
I think we’ll get there ahead of time.
- فکر میکنم ما قبل از وقت تعیین شده به آنجا برسیم.
Wow, we’re ahead of time today. Let’s keep it up!
- وای، ما امروز قبل از زمان تعیین شده رسیدیم. بیایید همیشه زود برسیم.
All in Good Time
معنی: در مدت زمان معقول (مناسب)، به موقع
مثال:
I’ll get to you all in good time. Please be patient.
- من به موقع به سراغ شما میآیم. لطفا صبر داشته باشید.
Her professor kept on saying that she’d be successful, but that it would be all in good time.
- پروفسور همیشه میگوید که او روزی موفق میشود، اما وقتی که موعدش فرا برسد.
At a Set Time
معنی:
در زمان توافق شده
مثالها:
We’ll meet at the set time.
- ما در زمان توافق شده یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.
Let’s make sure that we meet at a set time.
- بیایید مطمئن شویم که ما در همان زمان توافق شده یکدیگر را خواهیم دید.
At All Times
معنی: همیشه
مثالها:
Make sure to keep your seat belts on at all times.
- مطمئن شوید که همیشه کمربند ایمنی خود را میبندید.
Students need to pay attention at all times.
- دانشآموزها همیشه باید به نکات درسی توجه کنند.
At the Appointed Time
معنی: در یک زمان توافق شده
مثالها:
We’ll meet at the appointed time and place.
- ما در زمان و مکان توافق شده یکدیگر را خواهیم دید.
Did you get into the doctor’s office at the appointed time?
- آیا شما در وقت تعیین شده به مطب دکتر مراجعه کردید؟
Behind the Times
معنی: اهل مد نبودن، با مد فعلی سازگار نبودن (از زمانه عقب بودن)
مثالها:
My Dad is so behind the times!
- پدر من خیلی از زمانه عقب است (همراه با زمان فعلی و مد روز نیست)!
She dresses like it was the 70s she’s behind the times!
- او مثل دههی 70 میلادی لباس میپوشد. او اهل مد نیست!
To Bide One’s Time
معنی: صبر کردن
I’m biding my time until he arrives.
- تا وقتی که او برسد، منتظر میمانم.
She decided to bide her time in a shop.
- او تصمیم گرفت که در یک فروشگاه منتظر بماند.
From Time to Time
معنی: گاه و بیگاه
مثالها:
I like playing golf from time to time.
- من گاهی دوست دارم گلف بازی کنم.
Petra speaks with Tom from time to time.
- پترا هرازگاهی با تام صحبت میکند.
Have the Time of One’s Life
معنی: تجربه بینظیری داشتن
My daughter had the time of her life in Disneyland.
- دخترم در دیزنیلند، تجربه بینظیری داشت.
Believe me. You’re going to have the time of your life.
- حرفم را باور کن. تو قرار است تجربهی قشنگی داشته باشی.
Keep Time
معنی: با ریتم موزیک هماهنگ بودن (با ضرب آهنگ هماهنگ بودن)
Can you keep time while we practice this piece?
میتوانی وقتی این قطعه را تمرین میکنیم، ضرب آهنگ را نگه داری و با آن هماهنگ باشی؟
He kept time with his foot.
او با پایش ضرب آهنگ را گرفته بود.
Live on Borrowed Time
Definition: To live dangerously.
معنی: زندگی خطرناک داشتن، در خطر زندگی کردن
He’s living on borrowed time if he keeps that up!
- اگر او به این کار ادامه دهد، زندگیاش به خطر میفتد.
She felt she was living on borrowed time because she smoked.
- او احساس کرد که زندگیاش به خطر افتاده است، چون سیگار میکشید.
Make Time for Something or Someone
معنی: وقت خریدن برای چیزی یا کسی
I need to make some extra time for reading.
- من باید برای خواندن وقت بخرم (وقتی را برای این کار خالی کنم).
I’ll make time for you on Saturday.
- من در روز شنبه برای تو وقت خالی میکنم.
Out of Time
معنی: زمان نداشتن، فرصت نداشتن
I’m afraid we’re out of time for today.
- متاسفم، امروز دیگر وقتی نداریم.
You’re out of time for that competition.
- دیگر برای شرکت در آن مسابقه وقتی نداری.
Pressed for Time
معنی: برای انجام یک کار، زمان زیادی در دست نداشتن (در مضیقه زمانی بودن)
I’m pressed for time today. Hurry up!
- من امروز زمان زیادی ندارم، عجله کن!
She couldn’t see me because she was pressed for time.
- او نمیتوانست مرا ببیند، چون دیرش شده بود/زمان زیادی نداشت.
Time Is Money
معنی: وقت طلاست. اصطلاحی که برای بیان ارزش زمان به کار میرود.
Remember that time is money, let’s hurry up.
- یادت باشد که وقت طلاست، عجله کنیم.
Time is money, Tim. If you want to talk, it’s going to cost you.
- وقت طلاست، تیم. اگر میخواهی صحبت کنی، برایت هزینه خواهد داشت.
When the Time Is Ripe
معنی: وقتی زمان مناسب فرا برسد.
We’ll get there when the time is ripe!
- وقتی زمان مناسب فرا برسد، به آنجا خواهیم رسید!
Don’t worry you’ll be successful when the time is ripe.
- نگران نباش، وقتی که زمان مناسب فرا برسد، موفق خواهی شد.
بیشتر بخوانید:نحوه تسلط بر ساختار زمان در زبان انگلیسی
بیشتر بخوانید:بیان زمان در انگلیسی
نظر خود را با ما در میان بزارید