یادآوری زبانهای فراموش شده
مطمئنا شما هم با اصطلاح «زبان فرّار است» آشنا هستید. مطمئنا این جمله صحت دارد و اگر زبان جدیدی که یادگرفتهاید را به حد کافی تمرین نکنید یا زیاد با آن در تعامل نباشید، آن را به تدریج فراموش خواهید کرد. اما چاره چیست؟ گاهی اوقات واقعا نمیتوان از این مشکل فرار کرد و آنقدر کار و مشغله بر سر انسان میبارد که کسی وقتی برای دوره ندارد. در این صورت بهترین راهکار چیست؟
چند ماه قبل متوجه شدم که بخش زیادی از زبان فرانسه را فراموش کردهام. چون هفتهای 40 الی 50 ساعت برای نوشتن کتابم وقت سپری میکردم، وقت اضافی برای مطالعهی این زبان نداشتم و واقعا هم نمیخواستم زبان فرانسه را مطالعه کنم. امسال سالی است که باید زبان مجارستانی یاد بگیرم و میخواهم همین وقت کمی را هم که دارم برای یادگیری زبان صرف کنم. تمرکز به یادگیری زبان کمک میکند و من هم همیشه سعی میکنم تا از یادگیری دو زبان مختلف به صورت همزمان دوری کنم.
من باید روشی پیدا میکردم که به کمک آن و بدون اینکه زحمت زیادی بکشم، زبان فرانسهی بیچاره را که فراموش کرده بودم، مجددا به خاطر بیاورم. بنابراین آن را در قالب تلویزیون پیدا کردم.
فراموش کردن
البته که زبان فرار است و ممکن است آن را فراموش کنید. ولی وقتی زبان (یا هر مهارت دیگری) را فراموش میکنید در واقع کاملا از ذهن شما پاک نمیشود. شما فقط توانایی به خاطر آوردن آن مهارت را از دست میدهید. یک مطالعهی شسته رفته و کامل وجود دارد که توسط پدر تحقیقات حافظه و روانشناس معروف آلمانی، «هرمان ابینگهاوس» (Hermann Ebbinghaus) انجام شده است. طی این تحقیق، او چهار سال از عمرش را به حفظ فهرستی طولانی از سیلابهای سخت و بیمعنی سپری کرد. برای مثال، به سیلابهای زیر نگاه کنید:
سری 12 سیلاب:
Guf Ril Zhik Nish Sosh Mip Zhal Dut Poff Biss Fep Shish
Gar Hap Lesh Gep Zess Ret Muss Pek Jum Jak Nal Zhan
Zat Sul Ket Wun Kaf Tet Dup Fir Rep Saff Dal Gik Noss
و غیره…
کاملا متوجه هستم که این سیلابها جزو بیمعنیترین ترکیباتی هستند که تا به حال در عمرمان دیدهایم. ولی در هر صورت، نتیجهی آزمایش مهم است. البته این شخص کمی غیرعادی و عجیبغریب بود، ولی اطلاعات و دادههایی که به دست آورده بینظیر است (البته شاید به خاطر اینکه هیچکس خودش را در معرض چنین آزمایشهایی قرار نمیداد). او میلیونها سیلاب را با ریتم تیک-تیک-تیک مترونوم به خاطر سپرد (او هر سیلاب را در حدود 150 بار در دقیقه برای خودش تکرار میکرد) و مدت زمان یادگیری، فراموش کردن و یادگیری مجدد آنها را به طور دقیق محاسبه کرد. با مقایسه این زمانها (مدت زمان حفظ کردن این سیلابها برای بار اول و زمان مورد نیاز برای حفظ کردن مجدد آنها برای بار دوم)، او توانست منحنی فراموشی را طراحی کند:
در منحنی «ابینگهاوس» دو نکته غافلگیرکننده وجود دارد:
اولین نکته این که ما انسانها به طور شگفتانگیزی، همه چیز را خیلی سریع فراموش میکنیم. درست مثل زمانی که حجم زیادی از اطلاعات را شب امتحان وارد ذهن خود میکنید ولی بعد از گذراندن آن، چیز زیادی از کتابهای درسی به خاطر نمیآورید. این موضوع به این دلیل است که این اطلاعات هنوز وارد حافظهی بلندمدت شما نشده است. اما با دوره کردن و مرور مجدد، به تدریج میتوان این اطلاعات را به حافظهی بلندمدت در مغز فرستاد.
«ابینگهاوس» حدود 70 درصد مواردی را که حفظ کرده بود طی 24 ساعت فراموش کرد. به این معنی که اگر برای حفظ کردن فهرست سیلابها صد ثانیه وقت سپری کرده باشد، بعد از گذشت 24 ساعت، 70 ثانیه زمان لازم داشته است تا آموختههایش را دوباره به خاطر بسپارد.
نکتهی دوم و جالبی که میتوان از این منحنی به دست آورد این است که برخی از نکاتی که به خاطر سپردهایم تا ابد در ذهنمان باقی میماند. حتی اگر یک سال از حفظ چرندیاتی مثل « Zat Sul Ket Wun Kaf Tet Dup Fir Rep Saff Dal Gik Noss» گذشته باشد. «ابینگهاوس» انتظار داشت مدت زمانی که برای مرور اطلاعات سپری میشود، 15درصد کوتاهتر از مدت زمان اولیه برای یادگیری این سیلابها باشد. بنابراین اگر یادگیری این سیلابها، اولین بار صد ثانیه از او وقت گرفته باشد، بعد از گذشت یک سال کامل، برای بار دوم فقط کافی است که 85 ثانیه وقت بگذارد تا این اطلاعات را دوباره به خاطر بیاورد.
دوره های آموزش زبان انگلیسی |
|
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای کودکان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان |
حالا این چه ربطی به مهارت من در زبان فرانسه دارد؟
طبیعتا زبان فرانسه را خیلی راحتتر از «Wun Kaf Tet Dup» میتوان به خاطر سپرد و از آنجا که من آن را با سیستم تکرار با فاصله (Spaced Repetition) و کمی غوطهوری (immersion) یادگرفته بودم، مطمئن بودم که بعد از مدت زمان طولانی هنوز کمی از آن را به خاطر دارم. اما هنوز، بعد از 2.5 سال استفاده نکردن از این زبان، دسترسیام به آن را از دست دادم و باید آموختههایم را مجددا مرور کنم تا بتوانم دوباره به این زبان صحبت کنم.
وقتی زبان جدید را فراموش میکنید: درمان تلویزیونی
پس به جای اینکه مجددا کتابهایم را مرور کنم، تلویزیون تماشا کردم. خیلی تلویزیون تماشا کردم. من سه فصل از سریال 24 با بازی «کیفر ساترلند» (Kiefer Sutherland) را با دوبلهی فرانسوی تماشا کردم و برای یک ماه، دو تا سه ساعت از روز را جلوی تلویزیون سپری کردم (تمرین جذابی است، نه؟). این کار با عادت دیگرم جایگزین شد. عادتی که در آن هر روز بعدازظهر و برای استراحت، وقتم را در Reddit سپری میکردم. جالب است بدانید که این فیلم حتی با دوبلهی فرانسوی هم به اندازه نسخه انگلیسی آن جذاب و گیراست (البته من هنوز تمام فصلها را ندیده بودم، پس واقعا میخواستم بفهمم در ادامه چه اتفاقی میافتد، حتی اگر به زبان فرانسه باشد).
چرا تلویزیون؟ (البته تماشای فیلم با لپتاپ هم جایز است) چون راحتترین راه برای به دست آوردن حجم زیادی از اطلاعات ورودی است. شما کلمات زیادی را میشنوید، تمام کلماتی که در دایره لغاتتان گنجاندهاید. از Bonjours که از همان روزهای اول آن را به خاطر سپردید تا لغات مربوط به اخبار armes nucléaires که اواخر یادگیری این زبان فرا گرفتید. هر خاطرهی قدیمی اگر مرور شود دوباره با جزئیات اولیهاش به ذهن برمیگردد. هنگام بازگردانی و مرور این اطلاعات، حسابی خوشگذرانی میکنید. چون بدون هیچ استرس، فشار یا شرکت در کلاسهای خستهکننده زبان ، به راحتی میتوانید همهی موارد را یادآوری کنید.
البته چند قسمت از سریال طول کشید تا واقعا احساس راحتی کنم، اما بعد از آن، اوقات فوقالعادهای داشتم. در حقیقت فیلم دوبله شده به زبانهای خارجی از فیلم به زبان انگلیسی خیلی جذابتر است، چون با تماشای این فیلمها، احساسی از آرامش با حس یادگیری و تماشای هدفمند سریال ترکیب میشود و جذابیت آن را بیش از پیش میکند. البته اگر بخواهید زبان انگلیسی را یاد بگیرید، به جای تماشای این سریال به دوبلهی فارسی، آن را به زبان انگلیسی تماشا کنید و از یادگیری خود لذت ببرید.
بعد از تماشای دو فصل، به زبان فرانسه خواب دیدم و بعد از پایان فصل سوم، بالاخره احساس کردم که بیشتر مهارت من در زبان فرانسه برگشته و زنده شده است. حتی چندین بار در روز به خودم آمدم و فهمیدم دارم به زبان فرانسه فکر میکنم.
واضحتر بگویم، از همان ابتدای یادگیری زبان نمیتوان از این روش استفاده کرد. قرار نیست با تماشای اخبار چینی، این زبان را به راحتی یاد بگیرید و هنگام یادگیری اوقات خوشی داشته باشید. این زبان بیش از حد سخت است. حتی شک دارم بتوانید با فیلم نگاه کردن از مرحله «این زبان را تا حدی در دبیرستان یاد گرفتم» به «میتوانم این زبان را سلیس و روان صحبت کنم» برسید. با اینکه فیلم دیدن در یادگیری یک زبان به شما کمک میکند، اما اگر از قبل آن زبان را به خوبی یاد نگرفته باشید، با مرور چند فصل از یک سریال، واقعا نمیتوانید به سطح قابل قبولی از آن زبان برسید یا به عبارتی چیزی که قبلا حتی یاد نگرفتهاید را مرور کنید! باید دادههایی در ذهنتان باشد تا بتوانید با تماشای تلویزیون آن را مرور کنید! اگر تا به حال در هیچ زبانی به سطح کاملا مسلط و پیشرفته نرسیدهاید، باید قبل از مرور آن با تلویزیون و فیلمهای مختلف، مهارت خود را بالاتر ببرید و اگر بعد از تماشای فیلمها باز هم چیزی یادتان نیامد، مشکل را گردن فیلم و این مقاله نیندازید.
اما اگر واقعا یک زبان را میدانید و سالها فاصله و عدم تعامل با آن زبان باعث شده که در آن ضعف پیدا کنید، تماشای فیلم و تلویزیون راحتترین راه برای بازگردانی مهارت خود در آن زبان است.
چند توصیه:
- از زیرنویس استفاده نکنید. اگر فیلم زیرنویس داشته باشد، خواه و ناخواه آنها را میخوانید. اگر زیرنویسها به زبان انگلیسی باشد، ممکن است شما هم فیلم را به زبان انگلیسی تماشا کنید. البته اگر زیرنویس به زبان هدف (یا هر زبان دیگری) باشد، هم به مکالمات گوش میدهید هم شکل صحیح جملات را در زیرنویس میبینید. به این ترتیب، هم مهارت خواندن خود را تقویت میکنید هم به یک کتاب صوتی گوش میدهید. البته اگر فیلم را با زیرنویس انگلیسی (مشابه با زبان اصلی فیلم) تماشا کنید، از وقتتان به خوبی استفاده کردهاید. اما اگر میخواهید مهارت شنیداری و توانایی مکالمهی خود را بهتر کنید، بهتر است که از زیرنویس استفاده نکنید.
- ژانر یا سبک فیلم. سریالهای کمدی یعنی فهمیدن تک تک جملات و عبارات فیلمنامه و بنابراین اگر نکتههای اصلی را از دست بدهید، خیلی راحت ناامید میشوید. سعی کنید به جای آن، درام یا اکشن تماشا کنید؛ چون آنها را راحتتر میتوان دنبال کرد و بهتر میتوانید بدون هیچ فشار یا زحمتی، جملات زیادی را بشنوید. من شدیدا سریال 24 و Lost را توصیه میکنم. (صدای گویندههای سریال Lost به زبان روسی فوقالعاده است). بعد از گذشت یک ماه یا بیشتر، توانستم درباره سریال The Walking Dead به زبان ایتالیایی صحبت کنم یا گزارش بدهم.
-تلویزیون در مقابل فیلم. تلویزیون تماشاکردن خیلی راحتتر از فیلم دیدن است. شما فقط باید یک بار ماجرای سریال یا مجموعه تلویزیونی را متوجه شوید و بفهمید فلان شخصیت چه نقشی دارد و اصلا داستان چیست؛ سپس میتوانید 20 تا 50 ساعت بعدی آن سریال تلویزیونی را در کمال آرامش تماشا کنید. اما اگر بخواهید فیلم نگاه کنید، باید به پنج تا 45 دقیقهی اول آن تمرکز داشته باشید، در غیر این صورت کاملا ماجرای فیلم را از دست میدهید و نمیفهمید که چه خبر است یا چه اتفاقی در حال وقوع است. به نظر من، تماشای فیلم سینمایی سختی بیشتری دارد و مثل سریال آسان و بیدردسر نیست.
بیشتر بخوانید: هفت درس فراموشنشدنی درباره یادگیری زبان انگلیسی
بیشتر بخوانید: چگونه زبانی را یاد بگیریم و هرگز آن را فراموش نکنیم
نظر خود را با ما در میان بزارید