جهان با سرعت زیادی در حال حرکت و پیشروی به سمت جلو است.
تا به حال چند بار شده کسی را ببینید که در ایستگاه اتوبوس ایستاده، مدام ساعتش را نگاه میکند و لحظه به لحظه عصبیتر و ناامیدتر میشود و نگران تاخیر دو سه دقیقهای است؟
پس تعجبی ندارد که وقتی مردم به دنبال پیشنهادهایی برای یادگیری زبانهای مختلف هستند، اصلیترین و مهمترین دغدغه آنها زمان باشد!
یادگیری زبان مثل بالا رفتن از یک کوه است، باید خیلی تلاش کنید تا به قله برسید. ممکن است زمان و تلاش زیادی صرف کنید اما بعد از مدتی ببینید به نتیجهای نمیرسید. نگران نباشید، این یعنی هنوز به قله نرسیدید.
بعد از یک هفته یا یک ماه مطالعه و کار کردن روی زمان، خیلی نباید انتظار داشته باشید به جایی برسید و زبانتان خیلی خوب شود و اگر بعد از یک هفته یا یک ماه تصمیم بگیرید یادگیری را متوقف کنید، احتمالا هر چیزی که در این مدت خواندهاید را فراموش خواهید کرد.
اما افراد زیادی در جهان وجود دارند که میتوانند زبانهای مختلف را با بازدهی و کارایی خوبی یاد بگیرند. میتوانند دانش و مهارت زبانهای مختلف را یکی بعد از دیگری به رزومه کاری و تحصیلیشان اضافه کنند.
تا به حال ویدیوی کسی را دیدهاید که میتواند به طور همزمان به نه زبان مختلف صحبت کند؟
این آدمها ابرقهرمان یا ابر انسان نیستند.
همه چندزبانهها، انسانهای معمولی مثل من و شما هستند، اما این افراد زمان زیادی صرف کردند تا بتوانند روشها و اصول کلیدی یادگیری را بفهمند و زبانهای مختلف را با سرعت یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند.
خوشحال باشید، چون ما هم میخواهیم این اصول را به شما بگوییم. این مقاله را بخوانید تا شما هم یک چندزبانه شوید.
چهار نکته کلیدی برای یادگیری سریع زبان
تفاوت بین زبانآموزان مبتدی و حرفهای این است که حرفهایها میدانند چطور باید از وقتی که در اختیار دارند با بازدهی بالا و به صورت مفید استفاده کنند.
تصور کنید یک چندزبانه زبان اسپانیایی را در عرض شش ماه به حدی یاد بگیرد که بتواند راحت با دیگران صحبت کند.
دیوانگی به نظر میرسد، نه؟ یک آدم معمولی و متوسط میگوید: «من دو سال اسپانیایی خوندم اما الان هیچی یادم نیست!»
منظور آنها این است که در این دو سال، پنج روز در هفته کلاس رفتند و تابستان یادگیری را رها کردند. به عبارت دیگر فرصت و وقت زیادی را برای خودشان فراهم کردند تا همه چیز را فراموش کنند.
برای یک چندزبانه، «شش ماه یادگیری زبان اسپانیایی» احتمالا به این معنی است که آنها هر روز بیش از یک ساعت مطالعه جدی و مفید داشتند و باقی اوقات مطالبی را که خواندند مرور کردند.
احتمالا آنها هم به اندازه ما زمان در اختیار دارند، شاید این مقدار کمتر هم باشد، اما آنها از زمانی که دارند مفیدتر و موثرتر استفاده میکنند. در ادامه میگوییم باید چه کار کنید تا مثل آنها باشید.
-
اهداف مرتبط با زندگیتان را شناسایی کنید
یادگیری غیراصولی و ساختارنیافته گاهی «تفریحی کار کردن» یا “dabbling” نامیده میشود. مثلا میگویید «تفریحی نقاشی میکنم.» اما در زمینه یادگیری زبان ممکن است “flailing” هم نامیده میشود.
بین زبانآموزان مبتدی خیلی رایج است که نیمی از دورههای مقدماتی را بگذرانند و هیچ برنامه واقعی و مشخصی برای یادگیری نداشته باشند. بعد از آن زمانی میرسد که میخواهند این دورهها را تمام کنند یا نمیتوانند تصمیم بگیرند چقدر در روز باید برای یادگیری زبان وقت بگذارند.
این مسئله اجتنابناپذیر است که بعد از چند هفته، پیشرفت خیلی کمی خواهند داشت، محتوایی را بارها و بارها تکرار میکنند و بعد خسته میشوند.
این روند نه تنها یادگیری آهسته نیست، در واقع اصلا یادگیری نیست.
فکر کنید میخواهید در دانشگاه، یکی از کلاسهای زبانهای خارجی را با موفقیت پشت سر بگذارید.
هدفتان باید این باشد که واژگان، گرامر و مهارت خواندن و درک مطلب کتاب درسیتان را یاد بگیرید.
در همان چند هفته که ممکن است در یک دوره عمومی مبتدی و مقدماتی زمان صرف کنید، احتمالا میتوانید نیمی از کلمات کتاب درسی را یاد بگیرید.
یا بیایید فکر کنیم میخواهید تابستان سال بعد به یک کشور خارجی سفر کنید. در این حالت احتمالا هدفتان این است که زمان و انرژی زیادی را صرف شناسایی و بررسی موقعیتهایی کنید که ممکن است به عنوان یک توریست برایتان اتفاق بیافتد؛ خواندن منوی رستوران یکی از موارد حتمی و مهم است و رزرو کردن و تحویل گرفتن اتاق در هتل هم همینطور.
موقعیتهایی که ممکن است برایتان اتفاق بیافتد و تعاملات و واژگانی را که برای این موقعیتها لازم است در ذهنتان تجسم کنید. سپس از این مسئله به عنوان نقطه پرتاب یادگیری واژگان و ساختار جملات مرتبط و مورد نیاز استفاده کنید.
وقتی در یک دوره عمومی از شما خواسته میشود به یک دوست مکاتبهای خیالی که قرار نیست هیچوقت او را ببینید، نامهای بنویسید، میتوانید زمان با ارزشتان را روی تمرین مواردی صرف کنید که بلد هستید و همین باعث میشود هدفتان با زبانی که میخوانید مرتبط باشد.
اگر یادگیری هدفمند را شروع کنید و روی موارد و مباحثی تمرکز کنید که برای آنها برنامه دارید، میتوانید ببینید خیلی خیلی سریعتر از زمانی که در کلاسهای عمومی شرکت میکنید پیشرفت خواهید کرد.
-
یک روز را هم از دست ندهید
خواب ارتباط مستقیمی با حافظه و یادگیری دارد.
این مسئله در مورد همه صادق است، اما این مسئله بیشتر زمانی کاربرد دارد که میخواهید زبانی را یاد بگیرید و تلفظ، گرامر و واژگان زبان جدید را به خاطر بسپارید.
پیشنهادی که باعث میشود به ایده «مطالعه بیشتر» برسید، ممکن است در مقالهای که درباره یادگیری سریع است جایی نداشته باشد، اما نکته اینجاست که باید موثر و مفید مطالعه کنید.
صرف سه ساعت در هفته برای مطالعه زبان در مقایسه با 15 دقیقه در روز بسیار ناکارآمدتر است، اگرچه در سناریوی دوم فقط نصف این زمان مطالعه میکنید.
اگر به طور مداوم مطالعه نکنید و به مغزتان اجازه ندهید این اطلاعات را در طول شب جذب کند، به جای اینکه با خواندن مطالب جدید پیشرفت کنید، زمان زیادی از جلسات یادگیری را به دوره کردن میگذرانید و هیچ پیشرفتی هم حاصل نمیشود.
چطور میتوانید درباره زمان مطالعهتان با خودتان صادق باشید؟ ساعتهای مطالعهتان را پیگیری کنید. میتوانید از اپلیکیشنهای مربوط استفاده کنید یا خیلی راحت تمام کارهایی را که انجام میدهید بنویسید.
نوشتن زمان مطالعه و مقایسه آن با روزهای گذشته یکی از انگیزههای طبیعی برای یادگیری و مطالعه بیشتر است.
-
ساعتهایتان را پر کنید
منظورمان واقعا این نیست که ساعتهایتان را پر کنید. اگر تمام دقایقی را که بیدار هستید به مطالعه بگذرانید، روش خوبی را برای فرسایش و شکست انتخاب کردید.
مغز واقعا نمیتواند این حجم از فشار را تحمل کند، به خصوص اگر پای زبانی جدید در میان باشد. تعجبی ندارد که تعداد زیادی از افراد که با روش غوطهوری زبان یاد میگیرند، در نهایت از فیلمها و کتابهای زبان مادریشان زده میشوند.
منظورم این است که هر روز با زبان سر و کار داشته باشید و در طول روز از آن استفاده کنید. ساعتهای بیکاری و مرده را برای مرور سریع درسهایی که قبلا خواندید صرف کنید.
برای این به شما پیشنهاد کردم زمانهای کوتاه را برای دورهکردن صرف کنید چون توجه و تمرکزتان در این فرصتهای کوتاه به اندازه زمانی نیست که پشت میز مینشینید و مطالعه میکنید و یادگیری در این زمانهای کوتاه در کمترین میزان است و فقط برای دوره کردن و تمرین کردن مناسب است. در واقع دوره کردن نیاز به تمرکز زیادی ندارد و به همین دلیل برای اینکه آن را همزمان با کارهای دیگری انجام بدهید عالی است.
تمرین در این دورههای زمانی کوتاه میتواند شامل گوش دادن مجدد به یک فایل صوتی در اتوبوس باشد، پیام دادن به دوستتان هنگام صرف ناهار باشد یا حتی مرور و دورهکردن چند فلش کارت هنگام ایستادن در صف باشد.
این کار باعث میشود تا جایی که ممکن است از زبان استفاده کنید و به همین دلیل زبان در ذهنتان تازه بماند و فراموشتان نشود. نه تنها زمانهای بیشتری را صرف یادگیری میکنید، بلکه به خودتان کمک میکنید از فراموش کردن و وقت تلف کردن جلوگیری کنید.
-
با دقت تمام بخوانید
اینکه بدانید چه مطالبی را باید بخوانید، قدم بسیار مهمی است. تا اینجا و در این مقاله درباره اهداف یادگیری زبان صحبت کردیم، اما اینکه بدانید چه محتوا و مطالبی را باید بخوانید تا به این اهداف برسید، عامل مهم دیگری است که باید در نظر داشته باشید.
با وجود تعداد زیادی از کتابها، فیلمها و وبسایتهایی که در بازار وجود دارد، نمیتوانید همه آنها را با هم بخوانید.
یکی از رایجترین استراتژیها این است که فهرستی از کلمات پرکاربرد تهیه کنید تا بتوانید یادگیری و گسترش دایره لغات را شروع کنید. بهتر است بگوییم 1000 یا 2000 کلمه رایج در هر زبانی را به صورت سیستماتیک و اصولی یاد بگیرید.
وقتی 1000 کلمه اول را یاد بگیرید، ممکن است بتوانید معنی 80 درصد کلماتی را که با آنها روبرو میشوید بفهمید، البته با توجه به ژانر متن و موضوع آن.
با دانستن 2000 کلمه، این عدد به 85 درصد میرسد.
این استراتژی خوب است، اما استراتژی بهتر این است که اطلاعات و منابع هدفتان را با دقت و وسواس بیشتری انتخاب کنید. بیشتر فهرستهای کلمات پرکاربرد از روزنامهها گرفته شدهاند چون روزنامهها و اخبار میتوانند حجم زیادی از اطلاعات را به آسانی به دیگران منتقل کنند. اگر یکی از اهدافتان این است که بتوانید روزنامههایی به زبان مقصد بخوانید، این روش کاملا مناسب است. اما اگر هدفتان بیشتر حول محور مکالمه بود باید چه کار کنید؟
اگر فهرست کلماتی را یاد بگیرید که از زیرنویس فیلمها گرفته شده است، میتوانید بفهمید مردم چه طور صحبت میکنند، نه اینکه چطور مینویسند!
با توجه به اهدافتان برای یادگیری زبان، این مسئله میتواند تغییر بزرگی ایجاد کند!
با صحبت کردن درباره مکالمه، بسیاری از ما عبارت یا جملهای داریم که بیشتر از بقیه عبارات و جملات از آن استفاده میکنیم. این همان ویژگیای است که ما از سایر شهروندان و افراد جامعهمان جدا میکند و سبک حرف زدنمان را منحصربهفرد میکند.
برای مثال، من اغلب جملههایم را با “I feel like…” شروع میکنم و یکی از رایجترین اصطلاحاتی که در حرف زدنم از آن استفاده میکنم “out of the blue” است.
برای اینکه حس نکنید دائم کلمات را گم میکنید و برای حرف زدن باید زیاد فکر کنید، سعی کنید عبارات و اصطلاحات مورد نظرتان را تقریبا سریع و پشت سر هم بیان کنید.
مهم نیست اگر بعضی از مدرسین زبان آنها را “more advanced” در نظر میگیرند. مسئله این است که شما میخواهید احساسات خاصی را دائم به زبان جدیدتان بیان کنید و اگر بدانید چطور باید این کار را بکنید، میتوانید راحتتر و روانتر صحبت کنید.
فقط یک راه دیگر برای یادگیری یک زبان وجود دارد و آن تمرین کردن است.
هر چه بیشتر از زبانی که یاد میگیرید استفاده کنید، بیشتر تلاش میکنید مفاهیم مختلف را به خودتان یاد بدهید و همه این مهارتها و دانشها سریعتر به سراغتان میآید.
بخشی به این دلیل است که به دیدن پیوندها و الگوهای بین زبانی عادت میکنید و بخشی از آن به این دلیل است که میفهمید چطور میتوانید خودتان زبان یاد بگیرید.
میدانید در گذشته چه شیوهای برای یادگیری شما مفید بود و میدانید چه چیزی در آینده میتواند برایتان مفید باشد.
بنابراین برای اینکه بتوانید زبانهای جدید را سریع یاد بگیرید، این کار را تکرار کنید!
نظر خود را با ما در میان بزارید