فعل «Talk» فعلی رایج در زبان انگلیسی است که میتواند به عنوان اسم هم مورد استفاده قرار بگیرد. فعل «Talk» در تعداد زیادی از اصطلاحات هم مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه شما با اصطلاحات یا نقلقولهایی آشنا میشوید که در آنها از کلمه «talk» استفاده شده است. هر اصطلاح در دو جمله مثال زده شده و تعریف و معنی آنها هم نوشته شده است تا در درک این کلمه در محتوای جملات کمک کند.
دوره های آموزش زبان انگلیسی |
|
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای کودکان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان |
Big Talk
معنی: (اسم) ادعای اغراقآمیز
He’s full of big talk, but he rarely does what he claims.
او زیاد ادعا میکند، اما به ندرت ادعایی که کرده را انجام میدهد.
Is that just big talk, or do you think it’s actually true?
آیا این فقط یک ادعای بزرگ است، یا شما فکر میکنید که واقعا حقیقت دارد؟
Give Someone a Talking to
تعریف: (عبارت فعلی): با کسی محکم (تند) صحبت کردن، کسی را سرزنش کردن
She gave her daughter a talking to after she got home after midnight.
وقتی دخترش بعد از نیمه شب به خانه برگشت، او را سرزنش کرد.
Come in this room! You need a talking to!
به این اتاق بیا! باید سرزنشت کنم!
Heart-to-heart Talk
معنی: (اسم) بحث جدی
Jane and I had a great heart-to-heart talk last weekend. Now I understand her.
من و جین آخر هفتهی پیش بحثی جدی داشتیم. حالا او را درک میکنم.
Have you had a heart-to-heart talk with your wife yet?
آیا هنوز با همسرت جدی صحبت نکردهای؟
Jive Talk
معنی: (اسم) بیانیه/جملهای که مشخصا صحیح نیست/حقیقت ندارد.
Come on Tim! That’s just jive talk.
کوتاه بیا تیم! این فقط چرند است.
Stop the jive talk and tell me something interesting.
چرند گفتن را تمام کن و چیزی بگو که جالب باشد.
Money Talks
معنی: (عبارت اصطلاحی) مهمترین چیز پول است.
Don’t forget that money talks, so everything else doesn’t matter.
فراموش نکن که مهمترین چیز پول است، پس هیچچیز دیگری اهمیت ندارد.
In the end money talks so your business needs to be profitable as soon as possible.
در آخر، مهمترین چیز پول است پس تجارت تو باید تا جایی که ممکن است، سودبخش باشد.
Pep Talk
معنی: (اسم) بحثی کوتاه که برای انگیزه بخشیدن به کسی مطرح میشود.
The coach gave the players a pep talk during halftime.
مربی در استراحت بین دو نیمه، با حرفهایش به بازیکنان انگیزه داد.
My wife gave me a pep talk to help me with my job interview.
همسرم با حرفهایش به من انگیزه داد تا کمک کند در مصاحبه شغلیام موفق باشم.
Straight Talk
معنی: (اسم) بحثی که کاملا صادقانه است و اغلب راجع به مسائل و مشکلات جدی و دشوار مطرح میشود.
Tom gave me straight talk at the meeting which I appreciated greatly.
تام در جلسه با من صادقانه صحبت کرد که خیلی قدردان آن هستم.
I’d like to hear some straight talk on the investment opportunities.
من تمایل دارم که در فرصتهای سرمایهگذاری، چند کلام حرف درست بشنوم.
Talk a Blue Streak
معنی( عبارت فعلی) تند صحبت کردن که معمولا طولانی هم هست.
Maria talked a blue streak at the party. It was hard to say anything.
ماریا در میهمانی خیلی تند صحبت کرد. خیلی سخت بود که چیزی بگوییم.
Be careful when speaking with Tom, he talks a blue streak.
هنگام صحبتکردن با تام مراقب باش، او تند صحبت میکند.
Talk Big
معنی: (فعل) ادعای بزرگ داشتن و رجزخوانی کردن
Take everything he says with a grain of salt. He talks big.
به هر چیزی که تام میگوید شک داشته باش. او زیاد ادعا میکند.
You’re talking big today. Could you please be a bit more realistic?
تو امروز خیلی ادعا داری. ممکن است لطفا کمی واقعگرایانهتر باشی؟
Talking Head
معنی: (اسم) کارشناسان برنامههای تلویزیونی
The talking heads feel the economy is going to improve.
کارشناسان برنامههای تلویزیونی احساس میکنند که اقتصاد در حال توسعه است.
They hired a talking head to represent them on TV talk shows.
آنها کارشناسی تلویزیونی استخدام کردند تا آنها را در مصاحبههای تلویزیونی نشان دهد.
Talk Like Nut
معنی: (عبارت فعلی) حرفهای بیمعنی و بیارزش زدن
Don’t talk like a nut! That’s crazy.
حرفهای بیمعنی نزن! این دیوانگی است.
She’s talking like a nut. Don’t believe a word she says.
او حرفهای بیمعنی میزند. حتی یک کلمه از حرفهایش را باور نکن.
Talk On the Big White Phone
معنی: (عبارت فعلی) استفراغ کردن در توالت
Doug ate too much so he’s talking on the big white phone.
داگ زیادی غذا خورد برای همین در دستشویی بالا آورد.
She’s in the bathroom talking on the big white phone.
او در دستشویی است و بالا میآورد.
Talk Through One’s Hat
معنی: (عبارت فعلی) با بی احتیاطی صحبت کردن و دروغ گفتن
He’s talking through his hat. Don’t believe a word he says.
او دروغ میگوید. حتی یک کلمه از حرفهایش را باور نکن.
Unfortunately, Jane often talks through her hat, so you can’t believe anything.
متاسفانه، جین همیشه دروغ میگوید، بنابراین نمیتوانی هیچکدام از حرفهایش را باور کنی.
Talk to Hear One’s Own Voice
معنی: (عبارت فعل) صحبت کردن با خود، لذت بردن از زیادهگویی
Henry talks to hear his own voice. It gets boring after a while.
او برای خودش حرف میزند. بعد از مدتی، گوش دادن به حرفهایش خستهکننده میشود.
He lost a few of his friends because he talks to hear his own voice.
او چند تن از دوستانش را از دست داد، چون زیادی حرف میزد.
Talk Turkey
معنی: (عبارت فعلی) صحبت جدی راجع به کسب و کار، رک صحبت کردن
It’s time to talk turkey about the business.
وقت آن رسیده که راجع به تجارت جدی صحبت کنیم.
Peter, we need to talk turkey.
پیتر، ما باید درباره کسب و کار صحبت کنیم.
Talk Until You Are Blue In the Face
معنی: (عبارت فعلی) زیاد صحبت کردن بدون اینکه روی دیگران تاثیری بگذارید
There’s no need to try to convince her. You’ll just talk until you are blue in the face.
نیازی نیست که او را متقاعد کنی. حرفهایت تاثیری روی او نخواهد گذاشت.
I talked until I was blue in the face, but it didn’t help.
آنقدر حرف زدم که کبود شدم، اما هیچ تاثیری نداشت و کمکی نکرد.
بیشتر بخوانید: اصطلاحات و عبارات انگلیسی با کلمه «پول»
بیشتر بخوانید: اصطلاحات انگلیسی با کلمهی «Time»
نظر خود را با ما در میان بزارید