این مقاله با یک هدف شروع شد: توضیح گرامر انگلیسی بدون چون و چرا و استثنا.
من یک بومی انگلیسی زبان و مدرس زبان انگلیسی در ژاپن هستم. وقتی تدریس را شروع کردم، با مطالبی که در کتابهای درسی وجود داشتند پیش میرفتم. کتابهای درسی آموزش گرامر برای زبانآموزان انگلیسی به عنوان زبان دوم یا زبان خارجی عموما نکتهای گرامری را مطرح میکردند، سپس مثالهایی عنوان میکردند که آن مبحث گرامری را پوشش بدهند و اصطلاحا تمرینی برای یادگیری بیشتر باشند. اگر زیاد به این مسئله فکر نکنید، همه چیز خوب و عالی به نظر میرسد.
با گذشت زمان، حفرهها و ایرادات بیشتر و بیشتری در قوانین تئوری گرامر «استاندارد» پیدا کردم. دانشآموزان هم این حفرهها را میبینند و از من سوال میکنند «چرا فلان چیز اینجا استفاده شده است؟» بسیاری از مدرسین خودشان را راحت میکنند و میگویند «اوه، این یک استثناست، قوانین زبان همیشه هم به یک شکل اجرا نمیشوند.»
اما جوابهایی از این قبیل این حس را به من میداد که واقعا حرفهای بی سر و ته میزنم. با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر فهمیدم قوانین گرامر چقدر بد و ضعیف نوشته شدهاند که فقط گاهی اوقات میتوان از آنها استفاده کرد. قوانین یکسان در بیشتر کتابهای درسی یکی بودند، اما با تدریس آنها به زبانآموزانم احساس خوبی نداشتم چون میدانستم آنها دقیق نیستند.
دوره های آموزش زبان انگلیسی |
|
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای کودکان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان |
من نمیتوانستم قبول کنم زبان انگلیسی به این شکل تدریس یا استفاده شود. مغز من این روش را قبول نمیکرد. به عنوان یک انگلیسیزبان، انگلیسی برای من معنی دارد و به طور قطع میگویم قوانین سنتی گرامر مشخصا چیزی کم دارد.
یک روز تصمیم گرفتم قوانین گرامر انگلیسی را دستکاری کنم. فکر کردم با حذف قوانینی که با زندگی واقعی و استفاده هرروزه جور درنمیآیند، میتوانم با اعتماد به نفس بیشتری گرامر را تدریس کنم.
وقتی زبانآموزان درباره استثنائات زبان از من سوال میکردند، نمیخواستم به آنها بگویم چشمبسته این قوانین و استثناها را قبول کنند. میخواستم به زبانآموزان کمک کنم بفهمند چرا یک بومی باید مجموعهای از کلمات را به شیوهای متفاوت انتخاب کند.
میخواستم زبانآموزان، هر مبحثی از گرامر را که یاد میگرفتند به آن به چشم یک قطعه مفید از پازل زبان نگاه کنند. میخواستم به هر مبحث گرامر به عنوان ابزاری نگاه کنند که به آنها در ارتباط برقرار کردن موثرتر کمک میکند.
به همین دلیل از شغلم استعفا دادم، با همسر و فرزندم به استرالیا برگشتم، در زیرزمین خانه والدینم یک دفتر ساختم و تمام وقت به تحقیق و نگارش مشغول شدم.
برای نوشتن یک کتاب گرامر که تمام قوانین انگلیسی را بدون چون و چرا و استثنا به زبانآموزان آموزش بدهد، تصمیم گرفتم به اولین و سادهترین اصل زبان برگردم: مردم زبان یاد میگیرند تا ارتباط برقرار کنند.
مسئله «درست بودن» نیست، مسئله «معنیدار» بودن جملاتی است که به دیگران میگویید (حتی اگر اشتباه باشد)
وقتی به طور طبیعی با انگلیسی ارتباط برقرار میکنم، دلیل من برای استفاده از ترکیبات گرامری این نیست که جملات یا عبارات «درست هستند»، بلکه به این دلیل است که استفاده از آنها معنیدار است و مفهومی را به شنونده منتقل میکند. هدف اصلی من معنیدار بودن است.
در ذهنم زبان انگلیسی کاملا معنی دارد. من کلمات را کنار هم قرار میدهم تا خودم را ابراز کنم و ایدههایم را با دیگران به اشتراک بگذارم. در نتیجه، جملات و عبارات من به طرز زیبایی پیرو قوانین گرامر هستند.
این مبحث با توصیه و پیشنهاد من به بسیاری از زبانآموزان موفق سازگاری دارد. اگر میخواهید به خوبی ارتباط برقرار کنید، خیلی ساده کلمات را کنار هم قرار بدهید و با مردم صحبت کنید. نگران اشتباه کردن نباشید، به تلاش کردن و یاد گرفتن ادامه بدهید و ناامید نشوید.
با همین روش بود که من تدریس زبان انگلیسی و یادگیری ژاپنی را شروع کردم و به نظر میرسد برای من جواب داده است.
حالا سوالی پیش میآید:
«آیا اصلا لازم است گرامر یاد بگیرم؟»
همزمان با اینکه زبانی یاد میگیرید، کلمات و عبارات را هم یاد میگیرید تا به نقطهای برسید که بتوانید تقریبا معقولانه با دیگران ارتباط برقرار کنید. خواهید فهمید بسیاری از مردم چه میگویند و خودتان هم میتوانید طوری حرف بزنید که دیگران منظور شما را بفهمند.
اگر به این مرحله رسیدید، احتمالا میفهمید نحوه صحبت کردن شما با بومیان متفاوت است. احتمالا گاهی اوقات به خاطر جزئیات و تفاوتهای ظریف دچار سوتفاهم میشوید. میتوانید ارتباط برقرار کنید، اما میخواهید بهتر باشید.
همانطور که «بنی لوئیس» و دیگر چندزبانهها پیشنهاد میکنند، این مرحله زمان خوبی است برای اینکه بالاخره مطالعه و یادگیری گرامر را شروع کنید. راه حل قطعی، پیدا کردن یک کتاب خوب آموزش گرامر است.
مدرسان و زبانآموزان خوب، کتاب گرامر خوبی را که در دسترس است انتخاب میکنند و از آن برای رفع نیازهای آموزشیشان استفاده میکنند. وقتی محتوایی که تدریس میشود از منبعی معتبر باشد، اعتماد کردن به آن ساده میشود.
اما بسیاری از منابع موجود برای کلاسهای درس سنتی نوشته شدهاند. به همین دلیل، میتوانند شما را با این احساس تنها بگذارند که کتاب گرامر سنتی چیزی نیست که به دردتان بخورد.
روشها و سبکهای یادگیری متفاوتی وجود دارد. اگر کسی با صحبت کردن با مردم و اشتباه کردن یاد میگیرد، عالی میشود اگر منابعی داشته باشد که این روش را پشتیبانی کند. گرامر خیلی وسیعتر از این است که حفظ کنید باید چه کار کنید و چه کار نکنید.
به نظر من، منابع گرامر باید به طور مستقیم دلایل هر چیزی را به زبانآموزان بگویند؛ با همین روش است که میشود زبانی شسته و رفته به آنها ارائه کرد. این مسائل عموما به هدف اصلی زبانآموزان برمیگردد که همان ارتباط برقرار کردن است.
بسیاری از زبانآموزان میخواهند جملههای بهتری بسازند تا از سوتفاهم جلوگیری شود و بتوانند ایدهها و نظراتشان را طبیعیتر و واضحتر بیان کنند.
اگر زبانآموزان میخواهند گرامر را برای این یاد بگیرند که بتوانند واضح و طبیعی با مردم صحبت کنند و زبان را عمیقتر بفهمند، این حوزهها، مباحثی هستند که در منابع گرامری باید به آنها پرداخته شود.
چشماندازی جدید: از «درستی» تا « ارتباط برقرار کردن»
من به این نتیجه رسیدم تمرکز روی ارتباط برقرار کردن، تعامل و لذت استفاده از زبان برای من و زبانآموزانم خیلی مفید بوده و هست.
به عنوان یک زبانآموز مبتدی، ارتباط برقرار کردن نقطهای فوقالعاده برای شروع است.
زبانآموزان ژاپنی اغلب وقتی میتوانند ارتباط برقرار کنند، احساس آزادی میکنند و خیلی نگران ساخت و بیان جملات درست نیستند. همین مسئله تمرکز اصلی مطالعه زبان انگلیسی در آموزش و پرورش ژاپن بوده است.
بعد از ارتباط برقرار کردن، زبانآموزان ژاپنی میخواهند جملات تر و تمیز بسازند و بیان کنند و این یعنی گرامر! مطالعه گرامر اغلب به ترکیبات صحیح و استفاده از قوانین و استثنائات زبان برمیگردد که بسیاری از زبانآموزان را فریب میدهد.
وقتی به آن فکر کنید، عبارت قلمبه و سلمبه «گرامر درست» انحراف بزرگی در مسیری است که من و زبانآموزانم در سفر یادگیری زبان از آن استفاده میکنیم.
هر چه بیشتر زبان را یاد بگیرید، ممکن است احساس کنید نیاز دارید جدیتر درباره یادگیری گرامر اقدام کنید. ممکن است بخواهید کلمات را کنار هم قرار بدهید تا جملههایی را بسازید که طبیعیتر هستند و راحتتر و واضحتر میتوانند ایدههایتان را مطرح کنند. برای این منظور، میتوانید به این رویکرد بچسبید که اول ارتباط برقرار کردن را یاد بگیرید و ساخت جملات و یادگیری گرامر را از آنجا شروع کنید. وقتی به یک گوینده پیشرفته تبدیل شدید، چیزی که به زبان آورید یک محتوای گرامری طبیعی و درست خواهد بود.
به جای اینکه ببینید «چه چیزی درست است؟»، اولین سوالی که از خودتان میپرسید باید این باشد:
«چرا این قسمت معنی دارد؟» و «چرا مردم انتخاب میکنند از آن استفاده کنند؟»
یکی از مواردی که زبانآموزان درباره آن شکایت میکنند، رویکردهای قانونمدارانه و طمع برای درستبودن ترکیبات گرامری است و شکایت اصلی آنها این است که مطالبی که باید حفظ کنند خیلی زیاد است. اما وقتی با معنی جملات و عبارات شروع کنید، تبدیل به قسمتی از زبان میشود که از آن استفاده میکنید چون معنی دارد و میفهمید چرا مفید و قابل استفاده است.
برای اینکه گرامر را به خوبی یاد بگیرید، باید مطالبی را یاد بگیرید که برای شما مفیدتر هستند و بفهمید کلمات و اصطلاحات متفاوت و دیگر قسمتهای زبان چه معنایی دارند.
این رویکرد چگونه استثنائات را از بین میبرد
از بین بردن و حذف کردن استثنائات، یکی از مهمترین نتایج تغییر رویکرد است.
بسیاری از استثنائات به این دلیل رخ میدهند که مردم سعی میکنند ترکیبات و ساختارهای گرامری را در جعبههای کوچک تمیز (قسمتهای کوچک و قابل فهم) قرار بدهند و به این ترتیب هر ترکیب یا ساختار به یک شرایط و موقعیت خاص اطلاق میشود. این روش معمولا به این شکل ارائه میشود، بنابراین بسیاری از زبانآموزان فکر میکنند همین است که هست!
در اینجا توصیهای به شما میکنم: به گرامر از دیدگاه متفاوتی نگاه کنید و به زبان به چشم ابزاری نگاه کنید که بسیار انعطافپذیر و انطباقی است.
با مطالعه گرامر، میتوانید درکتان را تقویت کنید و بفهمید هر قسمت به چه معناست، با نحوه استفاده از قسمتهای اصلی در طیفی گستردهتر و دلیل آن آشنا شوید.
بر اساس این دیدگاه، «کارل ادریج» (Carl Eldridge) نویسنده همین مقاله، کتاب Real Grammar–Understand English. Clear and Simple را تالیف کرد. او زمانی از این دیدگاه شروع کرد که مشغول نگارش و تفکر و تحقیق عمیق در گرامر زبان خودش (انگلیسی) بود. فهمیده بود این روش جواب میدهد. او میگوید: «وقتی به گرامر انگلیسی فکر میکنم یا آن را توضیح میدهم، هیچ استثنایی وجود ندارد.»
در ادامه از زبان او میشنویم:
در طول فرآیند نگارش کتاب، درباره تمام نکات گرامری و موارد استفاده آنها تحقیق کردم. اگرچه این کار چالشهای زیادی داشت، اما الان میشود دیدگاه کلی خوبی درباره این مسئله داشته باشیم که چرا از زبان در هر شرایطی با توجه به آن موقعیت استفاده میکنیم. پیشتر، این مباحث به طور ناخودآگاه برای ما معنی داشتند و از آنها استفاده میکردیم، اما الان میتوانیم عمیقا علت و دلیل هر کدام را بدانیم.
به نظر من برای زبانآموزان مهم است منابعی داشته باشند که گرامر را با رویکردی منطقی و درست آموزش بدهد و مباحث را برای آنها ساده کند. به عنوان مدرس، ما نمیخواهیم زبانآموز را گیج کنیم، میخواهیم زبان را برای آنها شفاف و واضح کنیم.
منابعی که به زبانآموز این امکان را میدهد تا ببیند زبان واقعا چطور کار میکند، میتواند اطلاعات مفیدی را در اختیار او قرار بدهد تا به جواب سوالاتش برسد و گیجی و سردرگمی یادگیری زبان را از بین ببرد.
زبانآموزان موظف هستند مطالبی را بخوانند و یاد بگیرند که واقعا بیمعنی به نظر میرسند. افرادی که علاقه ذاتی دارند، اغلب میپرسند «چرا این؟». گاهی این سوالات نادیده گرفته میشوند، اما جواب دادن و مهمتر از همه جواب درست دادن به این سوالات به زبانآموز کمک میکند بفهمد و با فهمیدن، اعتماد به نفس پیدا کند.
وقتی دیدگاهتان را درباره یادگیری گرامر عوض کنید، میتوانید نقاطی که در سرتان هستند را به هم وصل کنید. نه تنها میتوانید ببیند مردم از چه ساختارهای گرامری استفاده میکنند، بلکه متوجه میشوید چرا ساختارهای گرامری مهم و مفید هستند.
این دیدگاه به شما این امکان را میدهد تا بسیاری از سختیها و پیچیدگیهای مطالعه گرامر، مثل قوانین، فرمولها و اصطلاحات زبانی را هک یا دستکاری کنید. میتوانید به توضیحات، تصاویر و مثالهای هر قسمت متن نگاه کنید و با خودتان فکر کنید معنی آن چیست. با درک معنیها، کاربردها هم معنیدار میشوند و دیگر استثنایی وجود ندارد.
امیدواریم با این مقاله توانسته باشیم به شما کمک کنیم بفهمید گرامر مهارتی ساده، انعطافپذیر، منطقی و بدون استثناست.
بیشتر بخوانید:یادگیری سریع زبان با روش هکرهای زبان
نظر خود را با ما در میان بزارید