من بیش از حد احساساتی هستم، وقتی اتفاق بد، ناامیدکننده یا حتی اتفاق هیجانانگیزی میفتد، خیلی راحت خودم را میبازم و از خود بی خود میشوم. اما بارها با چشمان خودم دیدم وقتی اتفاقاتی مشابه برای فرانسویها میفتد، شانههایشان را بالا میاندازند و «C’est la vie» یا عباراتی از این قبیل را به زبان میآورند.
عبارت C’est la vie اصطلاحی است که احتمالا آن را خارج از کلاسهای فرانسه یا در سفرهایتان زیاد شنیدهاید. این عبارت یکی از آن اصطلاحاتی است که زبانهای دیگر (از جمله زبان انگلیسی) هم از آن استفاده میکنند و گویشوران غیرفرانسوی هم به راحتی آن را تشخیص میدهند.
بیایید با هم نگاهی به این عبارت فرانسوی و بعضی از همخانوادههای آن بیندازیم.
جالب است بدانید که همه این عبارات، درست مثل C’est la vie، نام آهنگهایی پرطرفدار و دوستداشتنی هستند که در ادامه با آنها آشنا خواهید شد!
معنی C’est la vie
نکته: تنها یک راه برای نوشتن c’est la vie وجود دارد. عباراتی مثل Se la vie، say la vie، cie la vie و sa la vie همگی غلط هستند.
بنابراین به نظر شما معنی C’est la vie چیست؟ همانطور که احتمالا همه شما میتوانید معنی آن را به ما بگویید، ترجمه تحتاللفظی آن در زبان انگلیسی “That’s life” است. به عبارت دیگر، معنی این جمله “This is how it is” است و اغلب در مواردی به کار میرود که بخواهید بعد از رخ دادن اتفاقی خودتان را قانع کنید که اتفاقی است که افتاده و نمیشود برای جبران آن کاری کرد. همچنین زمانی به کار میرود که بخواهید بگویید به خاطر مسائلی که اجتنابناپذیر بودهاند و روی آنها کنترل نداشتیم، ناراحت شدن فایدهای ندارد و باید با زندگی کنار بیاییم.
ممکن است تعاریف بالا منفی به نظر برسند و در بعضی موقعیتها، واقعا منفی است. حتی گاهی میشنویم مردم میگویند این عبارت قاتل انگیزه است، چون رها کردن زندگی و کنار آمدن با هر چیزی باعث میشود از جنگیدن دست برداریم و دیگر هدفی در زندگی نداشته باشیم. هیچ کاری از دستتان بر نمیآید، درست است؟ هیچ ابرقهرمانی این حرف را نمیزند و حداقل هیچ ابرقهرمان عادیای این حرف را نمیزند؛ در عوض آنها سعی میکنند شرایط را تغییر بدهند و این مسئله، روزانه در بسیاری از جملات و ویدیوهای انگیزشی نوشته و گفته شده است.
اما C’est la vie همیشه هم منفی نیست. برای مثال، یکی از آهنگهای محبوب و مطرح بین ما جوانان “You Never Can Tell” از «چاک بری» (Chuck Berry) است. این آهنگ یک ترانه عاشقانه درباره دو نوجوان است که عاشق هم هستند و با وجود اینکه جوان و فقیر بودند، توانستند به هدفشان برسند. در این مورد، C’est la vie این واقعیت را بیان میکند که زندگی پر از صحنهها و موقعیتهای شگفتانگیز است.
“C’est la vie, said the old folks, it goes to show you never can tell.”
یکی دیگر از مثالهای موزیکال فوقالعاده که «خالد» (Khaled)، خواننده فرانسوی عرب با نام C’est la vie خوانده است، درباره فراموش کردن مشکلات در روابط عاشقانه و لذت بردن از زندگی است. در این مورد، C’est la vie میتواند به عنوان “What can you do, there will be problems in a relationship, now let’s dance” ترجمه شود یا میتواند به رقصیدن و لذت بردن از شبها و روزها اشاره کند.
همانطور که میتوانید از شعر این آهنگ بفهمید، C’est la vie میتواند منفی یا مثبت باشد و گاهی ابهام آن میتواند نتایج خوب و جذابی داشته باشد.
بیشتر بخوانید: سی نقل قول مشهور دوزبانه فرانسوی
راههای دیگر برای گفتن C’est la vie
البته، راههای بسیار زیادی برای C’est la vie وجود دارد. در ادامه چند روش دیگر را به شما معرفی میکنیم که دائم آنها را در کشورهای فرانسویزبان میشنوید:
C’est comme ça
با توجه به عبارات و اصطلاحاتی که در اینترنت و جامعه فرانسویزبانها زیاد شنیده میشود، C’est comme ça اغلب ترجمه عبارت “It is what it is” در نظر گرفته میشود.
اما فکر نمیکنم این عبارت حق مطلب را ادا کند. این جمله میتواند کاملا خنثی باشد، اما میتواند گزینه سفت و سختتر C’est la vie هم باشد و با معنی “That’s the way things are” مورد استفاده قرار بگیرد. این جمله را بیشتر مواقعی میشنویم که کودکان درباره قوانین و مقررات به والدینشان شکایت میکنند یا درباره چیزی گلایه میکنند که نمیتوانند آن را داشته باشند یا انجام دهند.
در ادامه مثالی میزنیم تا معنی آن را بهتر متوجه شوید:
– Je peux avoir un bonbon, maman? (Can I have a piece of candy, Mommy?)
- مامان، میتوانم آبنبات بخورم؟
– Non, c’est l’heure du dîner. (No, it’s dinnertime.)
- نه، الان وقت شامه.
– Mais maman! Je veux un bonbon maintenant ! C’est pas juste ! (But Mommy, I want a piece of candy now! It’s not fair!)
- اما مامان، من یک آبنبات میخوام! این عادلانه نیست!
– C’est comme ça ! Maintenant, mets la table. (That’s the way it is! Now set the table.)
- همینه که هست. حالا برو میز رو آماده کن.
به این نکته توجه کنید که این عبارت میتواند موضوعی را تایید کند یا شرح بدهد. مثال زیر را ببینید:
C’est comme ça mais avec plus de fraises (It’s like that but with more strawberries.
در ترانه “C’est comme ça”، گروه Les Rita Mitsuko به خاطر ویدیوی جذابش شناخته شده است و جوایز زیادی دریافت کرده است. شعر این ترانه بسیار مبهم است، اما این ترانه راهی عالی برای حفظ کردن این عبارت و به خاطر سپردن آن است.
On n’y peut rien
عبارت On n’y peut rien که معنای تحتاللفظی آن “We are/One is not able do to anything here/there” است، به این معنی است که نمیتوان هیچ کاری برای موقعیتهای مبهم و پیچیده (یا به طور کلی زندگی) کرد.
مثال:
J’aime la paix mais faire la guerre fait partie de la nature humaine. On n’y peut rien.
(I’m all for peace but warfare is a part of human nature. There’s nothing we can do about it.”).
من طرفدار صلحم اما جنگ بخشی از ذات انسان است. نمیتوان هیچ کاری برای آن کرد.
ترانهسرای معروف فرانسوی «ژان ژاک گلدمن» (Jean-Jacques Goldman) شعری به نام “Et l’on n’y peut rien” سروده است که درباره عجز و ناتوانی در برابر عشق است.
به کلمه l’on در عنوان این شعر دقت کنید. در حالت عادی به جای این کلمه باید on قرار میگرفت. اصولا، l’on در متون یا موقعیتهای رسمی به کار میرود. با این حال این آهنگ میتوانست یک آهنگ مشهور باشد، بنابراین فرض میکنیم به خاطر صدا و ریتم در این فهرست قرار گرفته است.
Que veux-tu? /Que veux-tu faire?
ترجمه تحتاللفظی این عبارت “?What do you want” یا “?What do you want to do” است. معادل انگلیسی آن “?What can you do” است.
اساسا، عبارت به این معنی است که جنگیدن یا طلب کردن چیزی دیگر فایدهای ندارد و شرایط همان چیزی است که باید باشد و هیچ کاری نمیتوان برای آن کرد.
به این نکته دقت کنید که این عبارت خیلی به ندرت با vous استفاده میشود، چرا که در این عبارت tu میتواند شخصی باشد که با او صحبت میکنید یا فقط راهی برای مخاطب قرار دادن گروهی از افراد یا موجودات مبهم باشد.
به مثال زیر دقت کنید:
J’essaie de faire un régime mais que veux-tu – on habite au dessus de la meilleure pâtisserie de la ville !
(I’m trying to diet but what can you do? We live above the best bakery in town!)
من سعی میکنم رژیم بگیرم، اما چه کار میتوانم بکنم؟ بالای بهترین نانوایی شهر زندگی میکنیم!)
گروه فرانسوی معاصر به نام Yelle، آهنگ بامزهای به نام “Que veux-tu” دارد که در آن درباره کسانی صحبت میکند که همه ما در قلبمان از آنها خوشمان میآید:
Que veux-tu, je suis folle de toi (“What can you do – I’m crazy about you!”)
میخوای چیکار کنی؟ (چه کار میتوانی بکنی؟) من دیوانه توام!
فرانسویها و تراژدی
«بنجامین هوی» (Benjamin Houy) موسس وبسایت و سبک یادگیری French Together میگوید اگر بتوان مشاهدات علنی را در مقالات آورد، ارزش و اعتبار آنها بسیار بیشتر میشود. مشاهداتی از این جهت که فرانسویها در مقابل اتفاق بد زندگی چطور رفتار میکنند. در واقع با این کار به این سوال پاسخ میدهیم که آیا فرانسویها واقعا C’est la vie را رویکرد و سبک زندگیشان قرار دادند یا نه؟
این سوال باعث شد به مسائل زیادی فکر کنم.
اول اینکه، مهم است بگویید “the French” یا “French people” یک واژه عمومی و همگانی است. در فرانسه هر نوع آدمی زندگی میکند و هر کدام از آنها در برابر مشکلات عکسالعملهای متفاوتی دارند. به شخصه فرانسویهایی را میشناسم که بعد از مرگ «جانی هالیدی» (Johnny Hallyday) گریه کردند یا کسانی را میشناسم که وقتی برنامههای غمانگیز میبینند، خودشان را میبازند. همچنین فرانسویهایی را دیدم که وقتی در کنار یادبود قربانیان حملات تروریستی میایستند، بدون اینکه همدیگر را بشناسند، دست یکدیگر را میگیرند و به هم دلداری میدهند. همچنین میدانم بسیاری از فرانسویها خاطرات یا اسم عزیزان از دسترفتهشان را روی بدنشان تتو میکنند.
اما به طور کلی، به نظر میرسد فرانسویها از C’est la vie به عنوان رویکردی در زندگی استفاده میکنند. ممکن است این عبارت و کاربرد آن در فرانسه شبیه عبارت و ایده “stiff upper lip” یا “Keep calm and carry on” در بریتانیاست. وقتی یک خبر تلخ یا فاجعهای وحشتناک در اخبار ملی فرانسه اعلام میشود، به نظر میرسد گویندگان خبر کمی منقلب باشند، اما هیچوقت نمیتوانند به پای «جیمی کیمل» (Jimmy Kimmel) برسند، که گوینده خبر نیست، اما وقتی خبر کشته شدن شیر مشهور «Cecil» را اعلام کرد، همه گریه او را دیدند. این داستان کاملا عادی روایت شد و هیچکس به دنبال درام و تراژدی نبود. با اینکه غمانگیزترین جزئیات با حالتی آرام و خنثی و لحنی اخباری بیان شد.
قرار نیست در این مقاله درباره تراژدیها صحبت کنیم. در حالی که در فرانسه هر سال برای بزرگداشت هر واقعهای، از شجاعت و فداکاری سربازان در هر دو جنگ جهانی گرفته تا قربانیان حملات تروریستی اخیر، مراسمی برگزار میشود، اما وقتی خبر وقوع یک واقعه وحشتناک اعلام میشود، کسی آنقدرها ناراحت نمیشود. فرانسویها ترجیح میدهند احساساتشان را بروز ندهند و محتاط عمل میکنند. هیچکس انکار نمیکند وقایعی که رخ میدهند ناراحتکننده هستند، اما در بروز احساساتشان احتیاط میکنند و آن را به راحتی کنترل میکنند.
در زندگی شخصی، هر کس شخصیت و رفتار متفاوتی دارد. اما وقتی اتفاق بد یا غمانگیزی میفتد، به نظر میرسد فرانسویها سعی میکنند به جای گریه و زاری و از دست دادن کنترل، اوضاع را بهتر کنند و یا از آن حادثه عبور کنند.
بعد از حادثه 11 سپتامبر، غیرممکن بود بتوان به چیز دیگری فکر کرد. تمام برنامههای طنز و کمدیها قطع شدند. از طرفی، تقریبا بلافاصله بعد از نوامبر 2015 و حمله تروریسی در پاریس، وقتی دیدم پاریسیها تصمیم گرفتند به طور آگاهانه و از قصد در فضای بیرون رستورانها بنشینند، پر از تعجب و البته تحسین شدم. این کار پیامی بود که نشان میداد بعد از حادثه مهم و ترسناکی مثل حمله تروریستی، سبک زندگی آنها عوض نشده است و برای آنها فرقی نمیکند چه اتفاقی افتاده است. در واقع پیام آنها این بود که «ما با تروریستها مذاکره نمیکنیم، حتی اگر یکی از آنها نزدیک ما نشسته باشد».
به این ترتیب، عبارت C’est la vie میتواند پاسخ و رویکرد درستی برای زندگی فرانسویها و عکسالعمل آنها نسبت به وقایع تلخ باشد. فرقی نمیکند فکر کنید معنی آن این است که زندگی همین است و نمیتوانید کاری برای آن بکنید یا بگویید «زندگی همین است، بیایید به جلو حرکت کنیم و اتفاقات بد را پشت سر بگذاریم و از زندگی کردن دست نکشیم».
بیشتر بخوانید: اهمیت آشنایی با فرهنگ زبان فرانسه
بیشتر بخوانید: زبان فرانسه را فراموش کردید؟ این مقاله را بخوانید
نظر خود را با ما در میان بزارید