اسم فرانسه که به گوش میرسد، اکثر مردم یاد غذاها، پنیرها و سسهای خوشمزهی فرانسوی میفتند. البته در سایر زبانها هم همیشه راجع به غذا صحبت میکنیم، خصوصا وقتی در حال غذا خوردن هستیم!
در زبان فرانسه، مردم آنقدر درگیر غذا هستند که حتی در برخی از اصطلاحات بامزهی خود هم از غذا استفاده میکنند. البته اگر آنها را از قبل ندانید، در درک معنی با مشکل روبهرو میشوید. چون در حقیقت، صرفا از اسم غذا استفاده میکنند و شاید معنی هیچربطی به آن غذا نداشته باشد.
1 – “Avoir un Coeur d’Artichaut”
To Have an Artichoke Heart = To be Very Sensitive
ترجمه تحتالفظی: قلب کنگر فرنگی داشتن!
ترجمهی مفهومی: نازک نارنجی بودن، بیش از حد حساس بودن
این اصطلاح به معنی حساسیت زیاد است. برای مثال، زود گریه کردن. کسی نمیداند که چرا قلب حساس یک نفر به «کنگر فرنگی» تشبیه شده است. شاید به این خاطر باشد که قلب کنگر فرنگی، حین پخت نرم میشود، اگرچه روی سطح کنگر فرنگی برآمدگیهای نوکتیز (خار) به چشم میخورد. بنابراین، قلب (هستهی) آن زیر برگهای پر از خارش پنهان شده است، مثل کسی که روی حساسش را از دیگران پنهان میکند.
البته اصطلاح دیگری هم هست که با اصطلاح بالا همخوانی دارد و به شکل زیر نوشته میشود:
“être un dur à cuir”
To be hard to cook = to be a tough guy.
ترجمه تحتالفظی: دیرپز، به سختی پخته شدن
ترجمهی مفهومی: آدم خشک صفت، آدم جدی
به مثال زیر توجه کنید:
- Pierre a l’air d’être un dur à cuir, mais en fait, il a un vrai coeur d’artichaut.
Pierre looks like a tough guy, but in reality he is really sensitive. - پیر آدم سختی به نظر میرسد، اما در حقیقت او واقعا حساس است.
2 – “Raconter des Salades”
To Tell Salads = To tell long tales, lies
ترجمهی تحتالفظی: سالاد گفتن!
ترجمهی مفهومی: قصهی حسین کرد شبستری تعریف کردن، قصهی طولانی تعریف کردن، دروغ گفتن
طبیعتا «سالاد» نسبت به وعدههای اصلی، از ارزش غذایی کمتری در فرانسه برخوردار استJ شاید به همین دلیل از این کلمه برای اشاره به زیادهگویی یا دروغگویی استفاده میکنند.
مثال:
- Arrête de dire n’importe quoi : je sais bien que tu racontes des salades !
Stop speaking nonsense: I know you are lying! - چرند نگو: من میدانم که دروغ میگویی!
3 – “Ramener sa Fraise”
To Bring Back Your Strawberry = To Impose When Not Wanted
ترجمه تحتالفظی: برگرداندن توتفرنگی خود
ترجمه مفهومی: خود را تحمیل کردن، حضور ناگهانی و غیرمنتظره
کلمهی «توتفرنگی» (La fraise) مدتهاست که به عنوان مترادفی برای «صورت» مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین، عبارت “ramener sa fraise” به معنی تحمیل یا حضور ناگهانی است. خصوصا وقتی که کسی انتظار دیدن شما را ندارد یا شما را دعوت نکرده است.
مثال:
- Regarde ! Voilà Jean ! Celui-là, il ramène toujours sa fraise au moment du dîner. Comme c’est bizarre.
Look! Here comes Jean! This guy, he always shows up at dinner time. How Strange… - نگاه کن! جین آمد! این آدم، همیشه موقع شام پیدایش میشود. چقدر عجیب…
4 – Avoir La frite / la pêche / la banane / la patate
To have the French-fry / the peach / the banana / the potato = To Feel Great
ترجمه تحتالفظی: سیبزمینی سرخکرده/هلو/موز/سیبزمینی داشتن
ترجمهی مفهومی: احساس فوقالعاده داشتن، پر انرژی بودن
البته در زبان فرانسه عبارات و اصطلاحات زیادی وجود دارد که به کمک آنها میتوانیم بگوییم که احساس فوقالعادهای داریم. این چهار کلمه را میتوان به جای یکدیگر استفاده کرد و در زبان فرانسه بسیار پرکاربرد هستند.
- Je ne sais pas comment tu fais pour avoir la pêche le matin. Moi, je suis toujours creuvée.
I don’t know how to do to be full of energy in the morning. Myself, I’m always exhausted. - نمیدانم چکار کنم که صبحها پرانرژی باشم. من همیشه بیشازحد خسته هستم.
5 – En Faire Tout un Fromage
To Make a Whole Cheese Out of It. = To Make a Mountain Out of a Molehill
ترجمه تحتالفظی: یک پنیر کامل از آن ساختن
ترجمه مفهومی: از کاه کوه ساختن
معادل معنایی این عبارت در زبان فارسی هم یک اصطلاح است و با عنوان «از کاه کوه ساختن» مورد استفاده قرار میگیرد. این عبارت به معنی «مسئله بیاهمیتی را بزرگ جلوه دادن» یا «از هر موضوعی داستان ساختن» به کار میرود.
- Ça suffit ! Je me suis déjà excusée : arrête d’en faire tout un fromage!
Enough! I already said I was sorry: stop making a mountain out of a molehill! - کافی است! قبلا هم گفتم که متاسفم: از کاه کوه نساز!
6 – Les Carottes sont Cuites = C’est la fin des Haricots
The carrots are cooked/it’s the end of the beans. = There is no More hope.
ترجمه تحتالفظی: هویجها پختهاند/ آخر پخت لوبیاهاست.
ترجمهی مفهومی: هیچ امیدی باقی نمانده است.
این باید یکی از مبهمترین اصطلاحات فرانسوی باشد. هرچند، گفته شده که عبارت “les carottes sont cuites” در طول جنگ به عنوان جملهی رمزی استفاده میشد. درهرحال، هر دوی این اصطلاحات به این حقیقت اشاره میکنند که غذاهایی چون «هویج» و «لوبیا» ارزان هستند، پس میتوان آنها را به عنوان آخرین اولویت غذایی در نظر گرفت. اگر هویج و لوبیا هم تمام شوند، قحطی و گرسنگی از راه میرسد. به همین دلیل هم از این دو غذا (بیچارهها) استفاده شده تا به امید از دست رفته اشاره شود.
مثال:
- C’est fini, la France a perdu. Les carottes sont cuites.
It’s the end, France lost. There is no more hope. - در آخر، فرانسه شکست خورد. هیچ امیدی باقی نمانده است.
7 – Mêle-toi de Tes Oignons !
Mix with Your Own Onions = Mind Your Own Business
ترجمهی تحتالفظی: با پیاز خودت سروکله بزن
ترجمهی مفهومی: سرت به کار خودت باشد/ تو سر پیازی یا ته پیاز؟
خیلی جالب است که برای چنین مفهومی، یک اصطلاح پیازی هم در زبان فارسی وجود دارد «تو سر پیازی یا ته پیاز؟». البته برای این اصطلاح، عبارت دیگری هم استفاده میشود که به صورت « mêle-toi / occupe-toi de tes affaires» بیان میشود و به صورت تحتالفظی دقیقا به شکل «سرت به کار خودت باشد» ترجمه میشود.
مثال:
- Alors, c’est vrai ce que j’ai entendu? Tu sors avec Béatrice maintenant?
Is it true what I’ve heard? You’re going out with Beatrice now? - چیزی که شنیدهام حقیقت دارد؟ تو الان با «بئاتریس» (Beatrice) بیرون میروی؟
- Mêle-toi de tes oignons! Mind your own business!
- سرت به کار خودت باشد!
8. ce n’est pas de la tarte
It’s not tart=it’s not going to be easy
ترجمهی تحتالفظی: این تارت نیست
ترجمهی مفهومی: قرار نیست آسان باشد/ این که کشک نیست!
بسیار خوب، برای فرانسویها، تارت استعاره از کارهای آسان و راحت است. در زبان فارسی هم، «کشک» نمونهای مناسب و استعاره از کارهای آسان است. بنابراین، اگر در زبان فرانسه بخواهند بگویند که انجام یک کار اصلا آسان نیست، از «تارت» استفاده میکنند.
این اصطلاح را میتوان متضادی برای اصطلاح «مثل آب خوردن» (a piece of cake) دانست. چون برای بیان کارهای سخت استفاده میشود. پس اگر خواستید به کار آسانی اشاره کنید، نباید اصطلاح را برعکس کنید و بگویید: «this is tart». در عوض، میتوانید از معادل فرانسوی «a piece of cake»، یعنی (être un morceau de gateau) استفاده کنید.
مثال:
Ce travail, c’est vraiment pas de la tarte
This work is really hard
این کار بسیار سخت است.
9. être dans les choux
To be in the cabbages=to be in a bad situation/to fail
ترجمهی تحتالفظی: در کلم بودن
ترجمهی مفهومی: در وضعیت بدی قرار داشتن/ شکست خوردن
این اصطلاح در حقیقت با کلمات «Les choux» و « échouer» (شکست خوردن) سروکار دارد. در فارسی گاهی برای بیان شرایط بد، از کلمهی «زرشک» استفاده میشود! این اصطلاح بیشازحد خودمانی است و در اصطلاحات روزمره و بیشتر توسط قشر جوان جامعه استفاده میشود. ولی در مجموع، جالب است که در زبان فرانسه و فارسی، از خوراکیها برای بیان شرایط بد استفاده میشود!
مثال:
Alors ça a donné quoi ton entretien d’embauche? Oh, je suis dans les choux
So, how did your job interview go? Oh, it wasn’t a big success
بسیار خوب، مصاحبهی شغلی چگونه پیش رفت؟ اوه، افتضاح بود. ( موفقیت بزرگی نصیبم نشد).
10. La moutarde lui monte au nez
Mustard is going up to his nose = to get angry
ترجمهی تحتالفظی: سس خردل تا دماغ او میرسد!
ترجمهی مفهومی: عصبانی شدن
میخواهید بدانید که این اصطلاح از کجا آمده است؟ یک قاشق پر از سس خردل تند قورت دهید و به آینه نگاه کنید تا رنگ بینی خود را ببینید. دقیقا از همینجا آمده است. احتمالا از من متنفر میشوید، ولی اشکالی ندارد. در عوض تاریخچهی این اصطلاح را به خوبی یاد میگیرید.
مثال:
Quand j’ai entendu ça, la moutarde m’est montée au nez
When I heard that, I got angry
وقتی آن (موضوع) را شنیدم، عصبانی شدم.
11. casser du sucre sur le dos de quelqu’un
To break sugar on someone’s back=to gossip about someone who isn’t there
ترجمهی تحتالفظی: (ظرف) شکر را روی پشت کسی شکستن
ترجمهی مفهومی: غیبت کردن، پشت سر کسی صحبت کردن
در زبان فرانسه همیشه میگویند «کسی که غایب است، همیشه اشتباهی کرده است» ( Les absents ont toujours tort). این اصطلاح فرانسوی به غیبت کردن و پشت سر کسی صحبت کردن اشاره میکند.
مثال:
La pauvre, tout le monde casse du sucre sur son dos
Poor her; everyone is talking behind her back
بیچاره؛ همه پشت سر او صحبت میکنند.
12. Rouge comme une tomate
To be as red as a tomato =to be embarrassed
ترجمهی تحتالفظی: به قرمزی گوجهفرنگی بودن
ترجمهی مفهومی: شرمنده شدن، خجالت کشیدن
گوجه قرمز است، بنابراین صورت کسی که خجالتزده یا شرمگین شده است هم گوجهای رنگ (قرمز رنگ) میشود.
مثال:
Il est devenu rouge comme une tomate quand il a appris la nouvelle
He looked/became very embarrassed when he heard the news
وقتی او اخبار را شنید، کاملا سرخ و خجالتزده شد.
بیشتر بخوانید: واژههای مربوط به رستوران در زبان فرانسه
بیشتر بخوانید: نحوه سفارش غذا به زبان فرانسوی: واژگان رستوران فرانسوی که باید بدانید!
نظر خود را با ما در میان بزارید