مطمئنا وقتی پای گرامر به میان میآید، نیاز ما به ترجمه بیشتر میشود. معمولا در مدارس، قوانین گرامر زبان انگلیسی با قوانین گرامر فارسی مقایسه و تدریس میشود. اما اگر بخواهید این قوانین را در محیطی کاملا انگلیسی و بدون نیاز به ترجمه یاد بگیرید، قطعا آن را حرفهایتر و کاربردیتر یاد میگیرید.
یادگیری کلمات انتزاعی و گرامر
گرامر را میتوان یک ماشین قصهگو در نظر گرفت. او چند بازیگر را انتخاب میکند، یک عمل را در نظر میگیرد و داستان را اجرا میکند. هر بخش ملالآور و سخت از قوانین گرامر در حقیقت سناریوی جدیدی است که همان داستان را به روشی متفاوت تعریف میکند. منظورمان از بخش سخت همان جملات اخباری مجهول در وجه ماضی بعید، حالت دستوری مضافالیه و جملهوارههای وابسته است. بر همین اساس، ما داستان را در انواع مختلف آن تعریف میکنیم؛ به همین دلیل هم هست که کتابهای دستوری تا این حد طولانی و قطور هستند.
حتی با سه بازیگر (کاراکتر) یعنی «myself، dog و cookie»، امکان ساخت جمله، وسیع و تقریبا بیپایان است:
I will feed my dog a cookie, my dog feeds me a cookie, a cookie fed me to my dog, etc.
هر داستان دستوری به چند ماده اولیه نیاز دارد. ما باید نقش هر بازیگر را در جملهی خودمان بدانیم:
(I feed my dog a cookie, My dog feeds me a cookie)
و دقیقا باید بدانیم که چه عملی، چطور و در چه زمانی باید در جمله قرار بگیرد:
(I feed my dog daily, I fed my dog last night, I would have fed my dog…).
هر یک از این داستانها حالت دستوری متفاوت دارند و اگرچه گرامر شامل حالتهای زیادی است، هر یک از آنها معمولا فقط از سه ساختار پایه استفاده میکنند:
ممکن است جای کلمات عوض شود ( It is done -> Is it done?)، ممکن است شکل ظاهری لغات تغییر کند (I eat hamburgers -> I ate hamburgers) و ممکن است به تعداد لغات اضافه شود (You like cats – Do you like cats?).
دوره های آموزش زبان انگلیسی
دوره حضوری
آموزش زبان انگلیسی برای کودکان
دوره حضوری
آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان
دوره حضوری
آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان
هر حالت دستوری، ترکیبی از یک یا چند مورد از سه عمل بالاست. بنابراین برای یادگیری دستورزبان، فقط باید هر حالتی (جملهای) را که با آن روبهرو هستیم به اجزای اصلی تشکیل دهندهاش تبدیل کنیم. در نگاه سطحی، ما فقط قرار است چند جمله حفظ کنیم. اما چون این جملات را به تکههای کوچک و یک عملی (single-operation) میشکنیم، میتوانیم از هر جمله که با آن روبهرو میشویم، اجزای زیادی برای بررسی به دست بیاوریم.
این روند نسبتا ساده است: ابتدا یک جمله مثال پیدا کنید. آسانترین منبع برای پیدا کردن این جملات، کتابهای آموزش گرامر هستند. چون آنها بر اساس شدت سختی دستهبندی شدهاند و مخصوص زبانآموزان هستند. سپس، مطمئن شوید که معنی جمله را کاملا میفهمید. شما میتوانید در این مرحله از ترجمه استفاده کنید. چون اگر جمله را متوجه نشوید اصلا نمیتوانید بخشهای مختلف آن را مشخص کنید؛ زمانی باید از ترجمه خلاص شویم که جمله را به بخشهای کوچکتر تبدیل کنیم و آنها را روی فلشکارت بنویسیم. بعد از چند هفته، شما ترجمه کردن را کاملا فراموش میکنید و معنی کلمات و گرامر را در زبان مقصد درک میکنید. بدون اینکه نیازی به ترجمهی آن داشته باشید. وقتی معنی جملهی خود را کاملا درک کردید، لغات کلیدی، تغییرات ایجاد شده در شکل ظاهری لغات و ترتیب واژهها را یاد میگیرید.
بیایید این مبحث را با یک مثال بررسی کنیم:
- یک جمله به عنوان مثال پیدا کنید:
I fed my dog a cookie.
- مطمئن شوید که واقعا معنی جمله را میفهمید: چه کسی چه کاری را در حق دیگری انجام میدهد؟ این عمل چه زمانی اتفاق افتاده است؟ آیا این عمل یک اتفاق واقعی است یا فرضی؟ مثلا جمله مثل «I would have fed my dog» یا «I could have fed my dog…» است یا در حالت اخباری نوشته شده است؟ آیا این جمله یک داستان را بیان میکند یا روی موضوع عجیبی هم تاکید دارد؟ برای مثال در جملهی «My dog was fed a cookie by me»، ماجرا مربوط به اتفاقی است که برای سگ من افتاده است، نه کاری که من در حق او انجام دادهام.
- لغات پایه و اصلی را یاد بگیرید. منظورم از «لغات پایه» لغاتی نظیر « I، to feed، dog، a، cookie» است. ما برای تمام این کلمات و عبارات فلشکارت لازم داریم و حق نداریم ترجمه کنیم. پس بیایید نگاهی به فلشکارتهای زیر بیندازیم:
چهار مورد زیر نسبتا ساده هستند. فقط باید از تصاویر مختلف استفاده کنید:
I to feed
Dog cookie
فرض کنید که تمام این لغات برایتان ناآشنا و جدید هستند، شما باید برای هر یک از این لغات، چهار تا هشت فلشکارت درست کنید (کلمه-تصویر، تصویر-کلمه). شما میتوانید در دیکشنری خود، حالت مصدری حالتها را پیدا کنید (برای مثال to feed). از آنجا که خودتان این فلشکارتها را درست میکنید، فعلی را که یاد میگیرید به خاطر میسپارید، یعنی «to feed» به معنی غذا دادن است، نه «to eat» و تصویر شخصی که به خودش اشاره میکند «I» یعنی (من) است؛ نه «He» یا «Man».
حالا نکات جذابتر میشوند. حرف «a» به چه معناست و ما چطور میتوانیم برای «a» یک فلشکارت درست کنیم؟ اگر مرحله شماره 2 را انجام داده باشید، پس کل ماجرا را میدانید؛ میدانید که یک کلوچه «a cookie» داشتید که به سگ خود دادید و او آن را خورده است. از آنجا که cookie قبلا در جمله ذکر نشده است، پس به جای «the cookie» از «a cookie» استفاده میکنیم.
با اینکه اساسا «a» به معنی «one» است، نباید آن را با این معنی حفظ کنیم. در حقیقت، معنی «one» از انگلیسی قدیمی گرفته شده است و امروزه بیشتر به عنوان حرف تعریف به کار میرود. در عوض، ما میتوانیم برای «a» تعریف زیر را در نظر بگیریم:
«a» کلمهای است که در این جمله قرار میگیرد:
I fed my dog __ cookie.
ما دو فلشکارت درست میکنیم که شبیه نمونههای زیر هستند:
وقتی فلشکارت شماره یک را نگاه میکنید، باید «a» را در جمله قرار دهید. اما وقتی فلشکارت شماره دو را نگاه میکنید، نیازی نیست که کل جمله را مجددا بیان کنید. فقط باید به خاطر بسپارید که «a» حرفی است که درجمله، قبل از cookie قرار میگیرد. این تعریف دقیق نیست، ولی به درد میخورد. وقتی با جملات بیشتری برخورد کنید که در آنها از حرف «a» استفاده شده است، مغزتان بهتر میفهمد که این حرف چه زمانی و در کجای جمله مورد استفاده قرار میگیرد. اما در این جمله، حرف «a» با سگ شما و کلوچهاش شروع میشود. کارتهایی شبیه این فقط وقتی به درد میخورند که خودتان آنها را درست کنید. در نهایت، شما کسی هستید که با این جمله سروکله میزند، پس شما تنها کسی هستید که باید از یادآوری کوچکی از آنچه که یاد گرفتید، بهره ببرد.
ما همیشه از تصاویر استفاده میکنیم، چون به کمک آنها حفظ نکات بسیار سادهتر میشود. حتی اگر جمله انتزاعی باشد Programming can be a complex endeavor))، ما از چند تصویر استفاده میکنیم که به طور مبهمی به مفهوم جمله مرتبط است. برای مثال، تصویر یک کامپیوتر، برنامهنویس یا تخته سیاهی پر از معادله میتواند گزینهی مناسبی باشد.
تکلیف «my» چه میشود؟ ما میتوانیم «my» را به همان روشی که «a» را یاد گرفتیم، یاد بگیریم. اما قرار است آن را به روش دیگری به خاطر بسپاریم. کلمهی «my» فقط وقتی که از ترکیب «I + Dog» در جمله استفاده کنید، در جمله قرار میگیرد و ما از قبل این دو کلمه را یاد گرفتهایم. بنابراین، «my» را در مرحلهی بعدی وقتی با شکل کلمات سروکله میزنیم، یاد میگیریم،.
- هر تغییر در شکل کلمه را به خاطر بسپارید. در اینجا ما کلمهی «fed» و «my» را یاد میگیریم. برای اینکه این تغییر شکل در کلمات را یاد بگیریم، برای خودمان جملهای مثال میزنیم و ریشهی کلمه را پیدا میکنیم. به مثال زیر دقت کنید:
اگر دقت کنید متوجه میشوید که من تصاویر را برای هر کلمه تغییر میدهم. به یاد داشته باشید، شما مجبور نیستید که تصاویر را تغییر دهید، ولی تجربه ثابت کرده که با تغییر تصاویر بهتر یاد میگیرید. تصاویر جدید یعنی شما گروه جدیدی درست میکنید و من متوجه شدهام که یادگیری با این فلشکارتها بسیار سادهتر است و هرآنچه یاد میگیرید، برای همیشه در ذهن باقی میماند.
- ترتیب واژه در جمله. ما باید بدانیم که هر واحد در کجای جمله قرار میگیرد. بنابراین یک جمله را به بخشهای کوچکتر تقسیم و سپس سعی میکنیم آنها را کنار هم بچینیم. این فلشکارتها به شکل زیر ساخته میشوند:
اگر من جای شما بودم و میخواستم زبان انگلیسی یاد بگیرم، زیاد از این روش استفاده میکردم. چون واقعا به من کمک میکند ساختارها و قوانین دستوری را بدون نیاز به ترجمه یاد بگیرم. با استفاده از این روش، هرزمانی که یک جملهی جدید بنویسید یا با جملهای جدید روبهرو شوید، درست زمانی که سعی میکنید بفهمید چه کسی، چه چیزی را در حق دیگری انجام داده یا فعل در چه زمانی (حال یا گذشته) اتفاق افتاده است، به طور خودکار بخش مناسب ماجرای «dog/cookie» را به خاطر میآورید.
اگر این درس را با چند جملهی مناسب از هر فصل کتاب دستوری خود تمرین کنید، وقتی کتابتان سعی میکند مفهوم دستوری جدیدی را به شما معرفی کند، متوجه میشوید که از قبل راجع به آن نکاتی را میدانید. چون آن مبحث را قبلا از جملهی دیگری یاد گرفتهاید.
امتحان کنید و ببینید چقدر از این روش خوشتان میآید. اگر موضوعی برایتان مبهم بود، از ایرانمهریها بپرسید.
بیشتر بخوانید: اهمیت گرامر زبان انگلیسی؛ روش هایی برای مطالعه هوشمندانه
بیشتر بخوانید: آموزش کلمات انتزاعی و عینی در انگلیسی ونکات کاربردی
نظر خود را با ما در میان بزارید