من از گرامر زبان متنفر باشم، اما آن را حرفهای یاد بگیرم؟ حتما داری شوخی میکنی!
این دقیقا شبیه یک رویاست، درست نمیگویم؟
مکالمه با لهجه و تلفظ بینظیر را فراموش کنید. چون باید مرحله به مرحله پیش برویم، معنی هر لغت ساده را یاد بگیریم و جملات پیچیده را با مهارت بالایی، یکی بعد از دیگری بسازیم.
البته که اگر اینگونه پیش میرفت، واقعا فوقالعاده میشد. اما اکثر ما زبانآموزان انسانهای سادهتری هستیم با آرزوهایی سادهتر.
برای مثال میخواهیم در مکالمه به زبان انگلیسی تسلط داشته باشیم، در یک گفتگو شرکت کنیم، تا انتهای آن گفتگو حضور داشته باشیم و مخاطبمان را درگیر کنیم. حتی حین یادگیری زبان انگلیسی خوش بگذرانیم.
لعنتی، ما میخواهیم ارتباط برقرار کنیم.
و دقیقا تمام مشکلاتمان از همین جا آب میخورد.
برای اینکه بتوانیم نظراتمان را به خوبی بیان کنیم، باید لغتهای مختلفی را در زبان جدید بلد باشیم و بدانیم که چگونه آنها را کنار هم بچینیم و یک جملهی کامل بسازیم. در واقع، باید در گرامر زبان دوم کاملا خبره شویم.
آه خدا… گرامر!
یک لحظه صبر کنید و به این فکر کنید که با شنیدن کلمهی «گرامر» چه کلماتی به ذهنتان خطور میکنند؟
من به این کلمات فکر میکنم:
درس خواندن
مدرسه
قوانین
کتابهای درسی
خسته کننده!
چه کلماتی به ذهن شما خطور کرد؟
چیزی شبیه کلمات بالا بود، نه؟
بسیار خوب، بیایید با دلیل آن رو به رو شویم، بیشتر مردم گرامر را با «خرخوانی» مرتبط میدانند و از نظر آنها درک قوانین گرامری کمی سخت است. البته سختتر از درک آن، حفظ کردن آنهاست.
اما نکته اینجاست.
برای تسلط در مکالمه به زبان انگلیسی، اصلا نیازی به یادگیری گرامر ندارید.
ممکن است بپرسید که «واقعا!؟ چگونه بدون اینکه گرامر یک زبان را بلد باشم، به خوبی به آن زبان صحبت کنم؟»
نگران نباشید چون راهش اینجاست:
شما نباید گرامر را بلد باشید.
شما باید آن را جذب کنید؛ یعنی کاملا آن را بفهمید و یاد بگیرید.
حالا اگر به شما بگویم روشی وجود دارد که حتی بدون باز کردن یک کتاب گرامر، میتوانید گرامر زبان انگلیسی را یاد بگیرید، بی برو برگرد و بدون هیچ سوالی، همان روش را انتخاب میکنید. غیر از این است؟
به نظر من که این کار را انجام میدهید.
و بهترین بخش اینجاست که «واقعا چنین راهی وجود دارد».
این مقاله درباره همین روش نوشته شده است!
گرامر را از زبان یاد بگیرید، نه زبان را از گرامر
چند سال پیش، تابستانی فوقالعاده را با وقتگذرانی در اطراف دریاچهی «براچیانو» (Bracciano) نزدیک شهر زادگاهم، رم، سپری کردم.
آن سال در کنار دوستانم بودم. یک زوج روسیزبان که دو فرزند داشتند. آن زمان کل خانواده یک سال بود که در ایتالیا زندگی میکردند.
یکی از کودکان 7 ساله و دیگری 2 ساله بود.
کودک هفت ساله نه تنها کاملا به دو زبان خارجی مسلط بود، بلکه بدون اینکه به خودش زحمتی بدهد، به راحتی زبانش را از روسی به ایتالیایی تغییر میداد و از لحاظ گرامری، جملاتی کاملا صحیح بیان میکرد. البته که این مرا بیش از پیش نسبت به او هیجان زده میساخت.
او نه اشتباه میکرد، نه شک و تردیدی بود.
اگر فرزندی دارید، حتما شاهد این نکته هستید که آنها بدون هیچ زحمتی، در طول زمان زبان را جذب میکنند و یاد میگیرند.
پس نتیجهی کلی این است که:
«کودکان همه چیز را مثل اسفنج به خودشان جذب میکنند، مغز آنها خیلی منعطفتر از مغز بزرگسالهاست».
ما هیچوقت ضد این افکار و ادعاها حرفی نمیزنیم. ما فقط آنها را باور میکنیم چون میدانید؟ مردم میگویند دیگر!
اما یک لحظه صبر کنید، بیایید به این ادعاها دقیقتر نگاه کنیم.
به ویژه، بیایید ایدهای را بررسی کنیم که میگوید مغز جوانترها منعطفتر از مغز بزرگسالان است.
در سالهای اخیر، پیشرفت در حوزه علم و فناوری تا حد زیادی به ما کمک کرده تا ثابت کنیم نه تنها مغز انسان منعطف است، بلکه این انعطاف را تا لحظهی مرگ حفظ میکند.
خط دوم این جمله نشان میدهد که بله، ما میتوانیم هر چه بخواهیم یاد بگیریم، در هر سنی
البته که یادگیری یک زبان جدید برای اولین بار آن هم در سن هفتاد سالگی، شبیه یادگیری آن در سن سه سالگی نیست. اما مکانیزمهای فراگیری زبان جدید به همان شکل فعالیت میکند. شاید باورتان نشود، ولی کارگردان مرحوم سریال کلاه پهلوی، سید ضیاء الدین دوری، دقیقا در همین سن و سال در دانشگاه زبانهای خارجی شرکت کرد و به مدت چهار سال به تحصیل در رشتهی مترجمی زبان انگلیسی پرداخت. الحق که استعداد بالایی هم در درک و ترجمهی مفاهیم به زبان انگلیسی داشتند.
پس به این نتیجه میرسیم که بیشتر بزرگسالان هیچوقت یاد نمیگیرند (یا به آنها آموزش داده نمیشود) که برای یادگیری موثر نکات جدید، چگونه از مغزشان استفاده کنند. (البته مرحوم ضیاءالدین دوری آن را میدانست).
در زبان انگلیسی عبارت فوقالعادهای در این رابطه وجود دارد: «brain-friendly way» که با معنی «روش مغز دوستانه» به کار میرود. (مثل انسان دوستانه، مغز دوستانه هم داریمJ خودم اختراعش کردم).
بیایید ببینیم که این روش آسان و مغز دوستانه چگونه کار میکند.
دوره های آموزش زبان انگلیسی |
|
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای کودکان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای نوجوانان |
دوره حضوری | آموزش زبان انگلیسی برای بزرگسالان |
چگونه مطالعهی گرامر را به جذب گرامر تغییر دادم؟
وقتی پانزده ساله بودم، تصمیم گرفتم که به صورت خودآموز زبان آلمانی یاد بگیرم و تنها منبعی که در دسترسم قرار داشت، یک کتاب گرامر خاک گرفته در کتابخانهی مادر بزرگم بود.
پس کتاب را ورق میزدم، قوانین گرامری را مطالعه میکردم و سپس تمریناتش را انجام میدادم. درست مثل همان کاری که برای یادگیری زبان لاتین و ریاضی در مدرسه انجام میدادم.
اما انگیزه و اشتیاق اولیهام به زودی به فشار و حتی خشم و انزجار تبدیل شد.
دیگر دوستش نداشتم.
راستش را بخواهید، از آن متنفر شدم.
هیچ نکتهای را حفظ نکرده بودم؛ همه چیز زیادی خستهکننده و سخت به نظر میرسید.
تقریبا نزدیک بود تسلیم شوم که از طریق برنامهای تلویزیونی فهمیدم که شرکت De Agostini ( یک شرکت معروف ایتالیایی) کتاب آموزشی «“Il Tedesco per Te”» (آلمانی برای شما) را طراحی کرده است.
سریعا آن را سفارش دادم و اوه پسر، بعد از آن چه تغییری ایجاد شد!
اولین تفاوت بزرگ این بود که درسهای این کتاب بیشتر روی دیالوگها تمرکز داشت. تمام قوانین گرامری و نکتههای فرهنگی در اولویت دوم قرار داشتند و در حاشیهی هر صفحه توضیح داده شده بودند. کل کتاب و صفحات نیز در چهارچوبی رنگارنگ و جذاب طراحی شده بود.
از همینجا بود که همه چیز واقعا شروع به تغییر کرد.
چگونه به یک ماشین الگوی گرامری تبدیل شویم؟
چند سال بعد از آن روز مهم که از ابزار جدیدی برای یادگیری زبان آلمانی استفاده کرده بودم و ده زبان دیگر هم یاد گرفتم، با کتابی فوقالعاده آشنا شدم که توسط Hungarian Polyglot Kato Lomb نوشته شده است. این کتاب «چگونه زبانها را یاد بگیرم» نام دارد.
در این کتاب با عبارتی برخورد کردم که تقریبا مرا از صندلی پایین انداخت.
“You cannot learn language from grammar, but you learn grammar from language”.
«تو نمیتوانی با گرامر زبان یاد بگیری، ولی میتوانی گرامر را از زبان یاد بگیری».
و ناگهان همه چیز به طور کامل برای من روشن شد!
«البته!» دلیل اینکه توانستم زبان آلمانی را بدون استفاده از کتاب گرامر یاد بگیرم این بود که خودم را در معرض مطالب جذاب، جامع و کامل زیادی قرار دادم که باعث پیشرفت من شده بود.
من به جای گرامر، روی خود زبان تمرکز کرده بودم و یادگیری گرامر یکی از نتایج آن بود.
چند سال قبل، به عنوان بخشی از مطالعاتم برای دریافت مدرک مهندسیام، مطلبی را مطالعه کردم که در آن توضیح میداد چگونه مدلهای ریاضی (که به آنها شبکههای عصبی (neural networks) گفته میشود) میتوانند به بهینهسازی هر سیستمی کمک کنند.
این کار به من کمک کرد تا وقتی کتاب Kato Lomb را میخواندم، تمام تکههای پازل را کنار هم قرار دهم.
ماشینها (یا هر سیستم دیگری) میتوانند با تشکیل الگوها از مثالها، مطالب جدید یاد بگیرند.
انسانها هم درست مثل ماشینها هستند و مثال بارز آن یادگیری یک زبان جدید است. وقتی کودک هستیم، زبانهای مختلف را مثل حرفهایها یاد میگیریم.
به معنای واقعی کلمه!
ما میخواهیم اطلاعات را از جهان بیرونی جذب کنیم و آن را با نقشههای ذهنی خودمان مقایسه کنیم تا همیشه از روی آنها الگوهای یادگیری جدیدتری بسازیم.
اگر یک کودک چهار پنج ساله که بومی انگلیسیزبان است، جملات زیر را بشنود، چه اتفاقی میافتد؟
I love my dog. I like dogs.
I drive a car. I see many cars on the street.
I am reading a book. I read books at night.
او احتمالا الگویی را میبیند که در تشخیص یکی از قوانین گرامری مهم در زبان انگلیسی به او کمک میکند، یعنی افزودن -s به انتهای اسامی و کلمات جمع.
شما هم در دوران کودکی، به همین شکل زبان مادریتان را یاد گرفتید. الگوها را دیدید و سپس از آنها برای استنباط قوانین گرامری استفاده کردید.
اما اگر نکات تا این حد هم ساده نباشند، چه اتفاقی میافتد؟
برای مثال، کودکان انگلیسیزبان ممکن است فکر کنند که جمع «mouse» کلمه «mouses» است. اما پدر و مادر، معلم یا همکلاسیشان به آنها میگویند که جمع این کلمه در واقع «mice» است.
این امری طبیعی است و در هر زبانی برای بچهها اتفاق میافتد. برای مثال یک کودک دو سالهی فارسی زبان، اگر دستش با حرارت آسیب ببیند میگوید:«سوزیدم». یا اگر بخواهد راجع به غذا پختن اشاره کند، آن را به شکل «غذا بپخم» بیان میکند. تمام اینها به این دلیل اتفاق میافتد که براساس چند الگوی تکراری در جملات مختلف، آنها تصور میکنند که سایر افعال نیز باید به همین شکل صرف شوند. پس هنوز گرامر را کامل یاد نگرفتهاند. (دلیلی هم ندارد که بچهی دو ساله تمام ساختار زبان فارسی را از بر باشد).
اینها تنها مثالهایی بودند تا شما متوجه شوید که یک کودک چگونه زبان مادری را با جذب اطلاعات از جهان بیرونی یاد میگیرد و به جای تمرکز روی قوانین گرامری، آنها را از طریق مثالهای مختلف به خاطر میسپارد.
به عنوان یک بزرگسال، شما هم میتوانید از همین روش برای یادگیری زبان استفاده کنید.
اکنون میخواهم به نکتهی دیگری اشاره کنم.
اگر از آن پسر هفت ساله روسی میپرسیدم که آیا چیزی راجع به قیدها، جملهوارههای نسبی یا فعلها میداند، چه پاسخی میداد؟ به نظر شما میتوانست پاسخ صحیحی بدهد؟
البته که نه!
کودکان میتوانند زبانشان را به خوبی صحبت کنند، اما راجع به نحوهی عملکرد آن یا علت قوانین حاکم بر زبانی که صحبت میکنند، زیاد نمیدانند.
بزرگسالان خیلی بیشتر از کودکان راجع به این قوانین میدانند، ولی خیلی کمتر میتوانند صحبت کنند.
مجددا باید بگوییم، به این دلیل است که ما بزرگسالان بعد از سالها الگوی آموزشی غلط، هنوز یاد نگرفتهایم که چطور کارها را با روشی «مغز دوستانه» پیش ببریم.
تکرار میکنم، به این خاطر نیست که کودکان در یادگیری زبان جدید بهتر هستند، بلکه به این خاطر است که آنها طبیعتا همه چیز را از «راه آسانش» پیش میبرند. آنها هر نکتهای را برای مغزشان آسانتر میکنند تا آن را به خوبی یاد بگیرند.
بیایید ببینیم ما باید چه کار کنیم تا نکات را برای مغزمان «سادهتر سازیم».
نکاتی برای ساختن الگوهای یادگیری زبان به روش خودتان
اجازه دهید به شما چند نکته معرفی کنم تا به کمک آنها زبان جدید را با روشهای موثرتری یاد بگیرید:
1.از مطالبی استفاده کنید که پر از دیالوگ و مثالهای واقعی در زبان باشد
کودکان زبان را از مثالهای واقعی در زبان و استفاده هرروزه آن یاد میگیرند. آنها با استفاده از متنهای مختلف، تعامل با یکدیگر و دیگر انسانها و همچنین تعاملات انسانها با هم، زبان را یاد میگیرند. بنابراین، مطمئن شوید که هر منبعی که برای یادگیری زبان از آن استفاده میکنید، حتما پر از دیالوگهایی باشد که مردم برای برقراری ارتباط هرروز از آنها استفاده میکنند. مثالی از یک مجموعه بی نظیر که با همین هدف طراحی شده است، مجموعه ASSIMIL نامیده میشود.
2.حتما از محتوای منطقی و جذاب استفاده کنید
محتوایی که دیالوگ داشته باشد فوقالعاده است، ولی مطمئن شوید که این دیالوگها جالب، واقعی، ساده و در عین حال جذاب و سرگرمکننده هستند. همچنین، بعد تصویری منابع، نقش پررنگی را در بلند مدت ایفا میکند، چون منبعی را که مطالعه آن را دوست داشته باشید و باب میلتان باشد، شما را وادار میکند هرروز و به طور مرتب از آن استفاده کنید و این مسئله راز شماره یک یادگیری زبان است.
3.بعد از اینکه شروع به مطالعهی عمیق محتوای مناسب کردید، از نکات گرامری فقط به عنوان مرجع استفاده کنید
اگر تا اینجا پیش آمدید، حتما به این نتیجه رسیدهاید که نمیتوانید با چپاندن نکات گرامری در مغزتان، گرامر یاد بگیرید.
پس از ویژگیهای یک منبع آموزشی خوب این است که نکات گرامری پیچیده و مبهم را با بیانی ساده و صریح آموزش دهد.
شما باید این نکات گرامری را طوری بخوانید که برای حفظ کردن آنها به خودتان هیچ فشاری نیاورید. به عبارت دیگر، یک بار آنها را بخوانید و به راحتی از هر مبحثی عبور کنید.
وقتی کمی بیشتر به زبان جدید مسلط شدید، به عقب برگردید و مجددا آنها را مطالعه کنید. به شما قول میدهم از اینکه ببینید بعد از کمی پیشرفت در زبان جدید، این قوانین گرامری چقدر ملموستر و واضحتر شدهاند شوکه خواهید شد.
4.قوانین گرامر را شخصی کنید، مبحثی را که یاد میگیرید، در مکالمهی واقعی به کار ببرید
از طریق دیالوگهای جذاب، پرکاربرد و منطقی و همچنین نکات گرامری اطلاعات زیادی به دست میآورید. اما جادو وقتی شروع میشود که از آنها در یک مکالمهی واقعی با شخصی واقعی استفاده کنید. پس حین مکالمه با شخصی دیگر، موضوع مورد علاقهی خود را پیش ببرید و از نکاتی که یاد گرفتهاید، در آن مکالمه استفاده کنید. ساده بود، نه؟
5.به فیدبک دیگران گوش بدهید و از اشتباهاتتان درس بگیرید.
اگر به خاطر یادگیری زبان با کسی صحبت میکنید، برای مثال با مدرسی در اسکایپ، با یک شریک تبادل زبانی یا دوستی ساده ارتباط برقرار میکنید، حتما از آنها بخواهید تا در انتهای مکالمه به شما بازخورد باارزش و مفیدی بدهند.
بازخوردهایی فوقالعاده مانند: اشاره به اشتباهات، پیشنهاد دادن، صحبت درباره دیدگاههای فرهنگی و غیره . حتما این بازخوردها را به نحوی حفظ کنید. آنها را روی کاغذ، کامپیوتر یا تلفن همراه بنویسید و باز هم از آنها در مکالمهی بعدی یا زندگی واقعی استفاده کنید تا بتوانید مهارتهای زبانیتان را تقویت کنید.
الگوهای یادگیری زبان را برای خودتان بسازید
وقتی با گرامر در یک زبان خارجی مواجه میشویم، کاری ندارد که روی آنها زیاد تمرکز کنیم و آن را همانطور که در دوران مدرسه میخواندیم، یاد بگیریم.
در هر حال، اگر کودکان را مثالی از زبانآموزان حرفهای در نظر بگیریم، واضح است برای یادگیری زبان روشهایی آسانتر و مغز دوستانهتر پیدا میکنیم.
سر و ته قوانین گرامری مربوط به الگوهاست، پس شما فقط باید زبان طبیعی را زیر نظر بگیرید و ببینید که آیا میتوانید این الگوها را تشخیص بدهید یا نه.
اگر با مشکل مواجه شدید، کافی است برای راهنمایی و کمک به نکات گرامری نگاهی کنید یا از آن به عنوان مرجعی برای تقویت دانستههایتان استفاده کنید.
در هر صورت هر چه سریع تر سراغ نکات این مقاله بروید و از آنها برای یادگیری یک زبان جدید استفاده کنید.
اگر هر روز با آنها تمرین کنید، به شما قول میدهم که آرزویتان محقق میشود و به تسلط خیلی خوبی در مکالمه به زبان جدید دست خواهید یافت.
بیشتر بخوانید: نقش و اهمیت گرامر در آزمون آیلتس
بیشتر بخوانید: هک کردن گرامر؛ یادگیری گرامر زبان بدون چون و چرا
نظر خود را با ما در میان بزارید